ریشه تاریخی ضرب المثل قوز بالا قوز
هنگامی که یکی گرفتار مصیبتی شده و روی ندانم کاری مصیبت تازه ای برای خودش فراهم می کند این مثل را می گویند.
فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بودخیلی غصه می خورد.یک شب مهتابی بیدار شد خیال کرد سحر شده،بلند شد رفت حمام.از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد،اعتنا نکرد و رفت تو. سر بینه که داشت لخت می شد حمامی را خوب نگاه نکرد و ملتفت نشد که سر بینه نشسته.
وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. در ضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت فهمید آنها از ما بهتران هستند؛ اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد.
از ما بهتران هم که داشتند می زدند و می رقصیدند فهمیدند که او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش که او هم قوزی بر پشت داشت، از او پرسید: تو چکار کردی که قوزت صاف شد؟ او هم ماوقع آن شب را تعریف کرد. چند شب بعد رفیقش رفت حمام. دید باز حضرات آنجا جمع شده اند خیال کرد همین که برقصد از ما بهتران خوششان می آید.
وقتی که او شروع کرد به رقصیدن و آواز خواندن و خوشحالی کردن، از ما بهتران که آن شب عزاداربودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش؛ آن وقت بود که فهمید کار بی مورد کرده، گفت:وای وای دیدی که چه به روزم شد, قوز بالای قوزم شد.
مضمون این تمثیل را شاعری به نظم آورده و در قالب مثنوی ساده ای گنجانده است که نقل آن را در اینجا خالی از فایده نمی بینم؛با این تو ضیح که ما نتوانستیم نام سراینده را پیدا کنیم و گرنه ذکر نام وی در اینجا ضروری بود.
خردمند هر کار بر جا کند:
شبی گوژپشتی به حمام شد
عروسی جن دید و گلفام شد
به شادی به نام نکو خواندشان
برقصید و خندید و خنداندشان
ز پشت وی آن گوژ برداشتند
ورا جنیان دوست پنداشتند
شبی سوی حمام جنی دوید
دگر گوژپشتی که این را شنید
که هریک ز اهلش دل افسرده بود
در آن شب عزیزی ز جن مرده بود
نهاد آن نگون بخت شادان قدم
در آن بزم ماتم که بد جای غم
نهادند قوزش بالای قوز
ندانسته رقصیددارای قوز
خر است آنکه هر کار هر جا کند
خردمند هر کار بر جا کند