مجله علمی خبری اینفو

اسم کردی اسم ترکی اسم عربی اسم لری

معنی نام هاتف

هافت : (عربي) 1- ندا دهنده‌اي كه صدايش شنيده شود اما خودش ديده نشود، مانند فرشته‌ي ندا دهنده‌ي غيبي، سروش؛ 2- (در عرفان) در اصطلاح، داعي و منادي حق كه در دل سالك متجلي شود و او را توفيق سلوك عنايت كند؛ 3- (اَعلام) هاتف: [قرن 12هجري] تخلص سیّد احمد حسینی، شاعر و پزشک ایرانی، از مردم اصفهان. دیوانش چاپ شده است.


معنی نام هادی

هادی : (عربي) 1- هدايت‌كننده، راهنما؛ 2- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 3- (در قديم) دست آموز، آموخته؛ 4- (در عرفان) در ادب عرفاني قطب و مرشد را هادي گويند و گاه كنايه از فيض حق است؛ 5- (اَعلام) 1) هادي: [214 -254 قمری]، از القاب امام علی النقی(ع)، دهمین امام شیعیان؛ 2) هادی: چهارمین خلیفه‌ي عباسی [169-170 قمری]، که به تعقیب مانویان پرداخت، ولی خلافتش طولی نکشید و گفته می‌شود با توطئه مادرش و هارون الرشید کشته شد؛ 3) هادی سبزواری (= حاج ملا هادی سبزواری): [1222-1289 قمری] عارف، فیلسوف و شاعر ایرانی، از مردم سبزوار. آموزه‌های او را ترکیبی از فلسفه‌ي نو افلاطونی و اشراق می‌دانند. بیشتر اثرهایش چاپ شده است، از جمله: اسرارالحکم، جبر و اختیار، دیوان اسرار و شرح منظومه؛ 4) هادی (= یحیی ابن حسین): نخستین شاه زیدی یمن [قرن 3 هجری]، ملقب به هادی.


معنی نام هارون

هارون : (عبري ؟) 1- (در قديم) قاصد و پيك شاه كه زنگوله‌اي بر كمر مي‌بست تا راه داران مانع او نشوند؛ 2- نگهبان، پاسبان؛ 3- (اَعلام) 1) (در تورات) نام برادر بزرگِ حضرت موسي(ع) كه به پيغمبري با وي برگزيده شد و نخستین کاهن اعظم یهودیان؛ [در قاموس كتاب مقدس هارون به معناي «كوه نشين» آمده]؛ 2) هارون [قرن 2 هجری] نام يكي از فرزندان موسي ابن جعفر(ع).


معنی نام هاشم

هاشم : (عربي) 1- (در قديم) شكننده، خرد كننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف از اجداد پیامبر اسلام(ص) معروف به هاشم ابن عبد مناف؛ 2) هاشم (= ابن عتبه ابن ابی وقاص): [قرن اول هجری] نام يكي از اصحاب پیامبر اسلام(ص) ملقب به مرقال؛ 3) هاشم ابن حکیم: [قرن2 هجری] ملقب به مُقَنَع، پیشوای ایرانی سپید جامگان، از مردم مرو. او رهبری شورشی را بر ضدّ خلیفه‌ي عباسی بر عهده داشت و گفته شده است که در مقر حکومتش در نخشب، شب هنگام ماهی از یک چاه بیرون می‌آورد (ماه نخشب)، که مدتی در افق نمایان بود. وقتی سپاهیان خلیفه بر او پیروز شدند، خود را در خُم تیزاب انداخت؛ 4) هاشم: شهرت احمدهاشم [1884- 1933 میلادی] شاعر نمادگرای ترک، که تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی به سرودن شعر پرداخت. از مجموعه شعر اوست: پیاله و ساعتهای ساحل برکه.


معنی نام هامان

هامان : (اَعلام) 1) هامان (مشهور) وزير اخشويروش [خشيارشا كه او را با اردشير خلط كرده‌اند] بود كه بر مردخاي يهودي غضبناك شد. [زيرا كه وي را تعظيم ننموده بود]، بدين لحاظ پادشاه را بر آن داشت كه فرماني صادر كند كه يهود را در تمام ممالك فارس به قتل رسانند. اما اِستراين فرمان را باطل نمود و هامان را بر همان داري كه از براي مردخاي حاضر نموده بود دار كشيدند؛ 2) هامان وزير فرعون كه معاصر موسي(ع) بود و نامش در آيه‌هاي متعددي از قرآن كريم (سوره‌هاي «قصص»، «عنكبوت» و «غافر») آمده است.


معنی نام هانی

هانی : (عربي) 1- مسرور؛ 2- ميسر؛ 3- (اَعلام) 1) نام چند تن از مشاهير عرب؛ 2) نام يكي از ياران امام حسين(ع) در كوفه.


معنی نام هَخامنش

هَخامنش : 1- دوست منش، دوست كردار، كسي كه داراي كردار و انديشه نيك است؛ 2- (اَعلام) هخامنش: [حدود 675 پیش از میلاد] سردودمان سلسله‌ي هخامنشي، نياي کوروش بزرگ و رهبر قوم پارس.


معنی نام هدایت

هدایت : (عربی) 1- راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد؛ 2- (در تصوف) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال می‌شود، آنچه خداوند به دل سالک می‌افکند تا به سبب آن به کمال رسد؛ 3- (اَعلام) 1) تخلص رضاقلی‌ خان للـه باشی، ادیب و مورخ ایرانی، پدر مخبرالدوله. مؤلف انجمن آرای ناصری (فرهنگ فارسی)، ریاض العارفین، ذیل روضةالصفا و مجمع الفصحا، همه به فارسی؛ 2) هدایت (= صادق هدایت): [1281-1330 شمسی] نویسنده‌ي ایرانی، از پیشگامان ادبیات داستانی به سبک غرب و با محتوای کاملاً ایرانی. از جمله: زنده بگور، سه قطره خون، سایه روشن، علویه خانم، حاجی آقا. از نخستین گردآورندگان ایرانی فرهنگ مردم. شامل نیرنگستان و اوسانه. مترجم متنهای پهلوی به فارسی از جمله: زند و هومن یسن، شهرستانهای ایران، کارنامه‌ي اردشیر بابکان، گزارش گمان شکن. آثارش به بسیاری از زبانهای ترجمه شده است؛ 3) هدایت (= مهدی قلی هدایت): [1240-1334 شمسی] دولتمرد و ادیب ایرانی، ملقب به مخبرالسلطنه و فرزند مخبرالدوله. نخست وزیر ایران [1306-1312 شمسی]، که قبلاً 13 بار وزیر و چهار بار استاندار شده بود. از نوشته‌هاي اوست: خاطرات و خطرات، سفرنامه‌ي مکه و کار بیکاری.


معنی نام هرمز

هرمز : (اوستايي) (= ارمز، ارمزد، اورمزد، هورمز و هورمزد)، 1-(در اديان) اهورامزدا (د اهورا)؛ 2- (درنجوم) ستاره‌ي مشتري؛ 3- (در گاه شماري) روز اول از هر ماه شمسي؛ روز پنج شنبه. [ايرانيان قديم به روزهاي هفته چندان توجهي نداشته‌اند، بعدها به مناسبت انتساب اين روز به مشتري نزد ساميان، اين اطلاق بوجود آمده]؛ [هرمز در اوستايي نيز به معني آفريننده‌ي نيكي بكار رفته در مقابل اهريمن كه معني آفريننده‌ي بدي داشته]. 4- (اَعلام) 1) نام پنج تن از شاهان ساسانی. هرمز اول: شاه [272-273 میلادی]، که از زمانی حمایت کرد؛ هرمز دوم: شاه [303-310 میلادی]، پسر نرسی و پدر شاپور ذوالاکتاب، که در جنگ با مهاجمان عرب کشته شد؛ هرمز سوم: شاه [457-459 میلادی]، در جنگ با برادرش پیروز کشته شد؛ هرمز چهارم: شاه [579-590 میلادی]، که در زمان او بهرام چوبین ترکان را شکست داد. هرمز بر اثر توطئه‌ي خسرو پرویز زندانی و کور شد؛ هرمز پنجم: شاه [631 میلادی] به دست یکی از محافظانش کشته شد؛2) هرمز: جزیره ایرانی در خلیج فارس، به مساحت حدود 50 کیلومتر مربع؛ 3) هرمز: نام تنگه‌ي میان خلیج فارس و دریای عمان به عرض 80 کیلومتر؛ 4) هرمز: نام شهری در جزیره‌ي هرمز در شهرستان قشم، در استان هرمزگان؛ 5) نام شهر باستانی ایران در محل کنونی شهر میناب، در استان هرمزگان، که پس از مهاجرت مردم آن در قرن 7 هجری به جزیره‌ي هرمز، رو به ویرانی نهاد.


معنی نام هابیل

هابيل: (عبري) 1- به معني «نفس يا بخار»؛ 2- (اَعلام) (در تورات) دومين پسر حضرت آدم كه داستان وي و برادرش (قابيل) نیز در قرآن سوره‌ي مائده، آيه 30 آمده است. او به دست برادرش (قابیل) کشته شد.




1 2 3 > .. آخرین



نام های دخترانه شروع شده با



نام های پسرانه شروع شده با