اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان بيدل دهلوي / غزليات - بخش سوم

غزليات - بخش سوم

  • شماره ١: دل زاوهام غبارآلود است
  • شماره ٢: دل عمرهاست آينه ترتيب داده است
  • شماره ٣: دل گرم من آتش خانه کيست
  • شماره ٤: دل ماند بي حس و غمت افشانده بال رفت
  • شماره ٥: دلم چو غنچه در آغوش عافيت تنگ است
  • شماره ٦: دل مضطرب ياس و نفس ناله بچنگ است
  • شماره ٧: دوري از اسباب ما و من بحق پيوستن است
  • شماره ٨: دوري منزلم از بسکه ندامت اثر است
  • شماره ٩: دوستان ظلمي بحال نامرادم رفته است
  • شماره ١٠: دوش از نظر خيال تو دامن کشان گذشت
  • شماره ١١: دوش در راه خيالت عجز شوق آهنگ داشت
  • شماره ١٢: دي بشبنم گريه ما نوگلي خنديد و رفت
  • شماره ١٣: دي ترنگي از شکست ساغرم گل کرد و ريخت
  • شماره ١٤: دي حرف خرامش بلبم بال گشا رفت
  • شماره ١٥: ديده حيرت نگاهان را بمژگان کارنيست
  • شماره ١٦: ديده ئي را که بنظاره دل محرم نيست
  • شماره ١٧: راحت جاويد عشاق از فضولي رستن است
  • شماره ١٨: راحت کجاست گر دلت از خويش رسته نيست
  • شماره ١٩: رزق خلوتگه انديشه روزي خوار است
  • شماره ٢٠: رفتن عمر ز رفتار نفسها پيداست
  • شماره ٢١: رنگت بچشم لاله بساط نظاره سوخت
  • شماره ٢٢: رنگ خون گلجوش زخم تيغ گلچين بوده است
  • شماره ٢٣: رنگ عجزم ليک با وضع خموشم کار نيست
  • شماره ٢٤: رنگ گلشن بهار خط او دور ديد و رفت
  • شماره ٢٥: رنگم درين چمن بهوس پر زننده نيست
  • شماره ٢٦: زآهم نخل حسرت شعله بالاست
  • شماره ٢٧: زآتش رخسار که ساغر گرفت
  • شماره ٢٨: زان اشک که چون شمع زچشم تر من ريخت
  • شماره ٢٩: زان خوشه که ميناگري باغ عنب داشت
  • شماره ٣٠: انقلاب جسم دل بر ساز وحشت ها له نيست
  • شماره ٣١: زاهد که بادش آفت ايمان شکست و ريخت
  • شماره ٣٢: زبان چو کج روش افتد جنون بد مست است
  • شماره ٣٣: زبس بخلوت حسن تو بار آينه است
  • شماره ٣٤: زبسکه معني مکتوب عشق پيچش داشت
  • شماره ٣٥: زخود رميدن دل بسکه شوخي انگيز است
  • شماره ٣٦: زخويش مگذر اگر جوهرت شناسائيست
  • شماره ٣٧: زدستگاه جنون راز همتم فاش است
  • شماره ٣٨: زد هر نقد تو جز پيچ و تاب دشوار است
  • شماره ٣٩: زشور حيرت من گوش عالمي باز است
  • شماره ٤٠: زغصه چاره ندارد دلي که آگاه است
  • شماره ٤١: زفقر تا به شهادت شد آشنا انگشت
  • شماره ٤٢: زگريه سيري چشم پرآب دشوار است
  • شماره ٤٣: زلف آشفته سري موجه درياي من است
  • شماره ٤٤: زندگاني از نفس آفت بنا افتاده است
  • شماره ٤٥: زندگاني در جگر خار است و در پا سوزن است
  • شماره ٤٦: زندگانيست که جز مرگ سرانجام نداشت
  • شماره ٤٧: زندگي تمهيد اسباب فناست
  • شماره ٤٨: زندگي را شغل پرواز فنا جزو تن است
  • شماره ٤٩: زندگي سدره جولان ماست
  • شماره ٥٠: زندگي شوخي کمين رميست
  • شماره ٥١: زندگي نقد هزار آزار است
  • شماره ٥٢: زنقش پاي تو کائينه دار آينه است
  • شماره ٥٣: زهي چمن ساز صبح فطرت تبسم لعل مهرجويت
  • شماره ٥٤: زهي خمخانه حيرت کلام هوش تسخيرت
  • شماره ٥٥: زهي مخموري عالم گلي از حسرت جامت
  • شماره ٥٦: زهي هنگامه امکان جنون ساز غريبانت
  • شماره ٥٧: زير گردون طبع آزادي نوائي برنخاست
  • شماره ٥٨: زين دو شرر داغ دل هستي ما عبرتيست
  • شماره ٥٩: زين سال و ماه فرصت کارت منزه است
  • شماره ٦٠: زين عبارات جنون تحقيق بي ناموس نيست
  • شماره ٦١: زين من و ما زندگي سير فنائي کرد و رفت
  • شماره ٦٢: سادگي دلرا اسير فکرهاي خام داشت
  • شماره ٦٣: ساز تو کمين نغمه بيداد شکستيست
  • شماره ٦٤: سايه دستي اگر ضامن احوال ماست
  • شماره ٦٥: ستم شريک من ياس خوشدن ستم است
  • شماره ٦٦: سخت جاني از من محرون که باور داشتست
  • شماره ٦٧: سرخط درس کمالت منتخب داني بس است
  • شماره ٦٨: سرشکم نسخه ديوانه کيست
  • شماره ٦٩: سرکشيها بمرگ راهبر است
  • شماره ٧٠: سرکيست تا برد آرزو بغبار سجده کمينيت
  • شماره ٧١: سرمايه عذر طلبم از همه بيش است
  • شماره ٧٢: سرمنزل ثبات قدم جاده ساز نيست
  • شماره ٧٣: سرنوشت روي جانان خط مشکين بوده است
  • شماره ٧٤: سرو بهار جلوه قد دلستان کيست
  • شماره ٧٥: سرو چمن دل الف شعله آهيست
  • شماره ٧٦: سر هر کس زگلي پر زده است
  • شماره ٧٧: سعي جاه آرزوي خاک شدن در سر داشت
  • شماره ٧٨: سعي روزي داشتم آخر ندامت پيش رفت
  • شماره ٧٩: سعي ناپيدا و حسرتها دويدن آرزوست
  • شماره ٨٠: سفله با جاه نيز هيچکس است
  • شماره ٨١: سوخت دل در محفل تسليم و از جا برنخاست
  • شماره ٨٢: سيرابي ازين باغ هوس ياس پرست است
  • شماره ٨٣: سير بهار اين باغ از ما تميز خواه است
  • شماره ٨٤: شب بياد آن لب خموش گذشت
  • شماره ٨٥: شبکه جوش حسرتي زان نرگس خودکام داشت
  • شماره ٨٦: شبکه حيرت با خيالت طرح قيل و قال ريخت
  • شماره ٨٧: شبکه شور بلبل ما ريشه در گلزار داشت
  • شماره ٨٨: شبکه طاوس مرا شوق تو بال افشان داشت
  • شماره ٨٩: شب گريه ام بآن همه سامان شکست و ريخت
  • شماره ٩٠: شب هجوم جلوه او در خيالم جا گرفت
  • شماره ٩١: شعله بي بال و پر سجده گر اخگر است
  • شماره ٩٢: شعله ها در گرم جوشي داغ آه سرد ماست
  • شماره ٩٣: شوخ بيباکي که رنگ عيش هر کاشانه ريخت
  • شماره ٩٤: شوخيکه جهان گرد جنون نظر اوست
  • شماره ٩٥: شور استغناي عشق از حسرت دل بوده است
  • شماره ٩٦: شوق تا گرم عنان نيست فسردن برجاست
  • شماره ٩٧: شوق ديدارم و در چشم کسان راه منست
  • شماره ٩٨: شوکت شاهيم از فيض جنون در قدم است
  • شماره ٩٩: شهيد خنده زخمم که تيغ همدم اوست
  • شماره ١٠٠: شيخ تا عزم بر نماز شکست
  • شماره ١٠١: صاحب خلق حسن گلها بدامن داشته است
  • شماره ١٠٢: صاف طبعانرا غمي از خار خار کينه نيست
  • شماره ١٠٣: صبح از دل چاک که درين باغ سخن رفت
  • شماره ١٠٤: صبح اين باديه آشوب طپشهاي دلست
  • شماره ١٠٥: صبح هستي نيست نيرنگ هوس باليده است
  • شماره ١٠٦: صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست
  • شماره ١٠٧: صفاي آب بياد غبار راه کسي است
  • شماره ١٠٨: صفاي حال ما مغشوش رنگيست
  • شماره ١٠٩: صفحه دل بي خط زخم تو فرد باطل است
  • شماره ١١٠: صنعت نيرنگ دل بر فطرت کس فاش نيست
  • شماره ١١١: صورت راحت نفور ازمردمان عالمست
  • شماره ١١٢: طاس اين نرد اختياري نيست
  • شماره ١١٣: طبعيکه اميدش اثر آماده بيم است
  • شماره ١١٤: طپيدن دل عشاق محو کسوت آهست
  • شماره ١١٥: طوق چون فاخته شيرازه مشت پرماست
  • شماره ١١٦: عاشقي مقدور هر عياش نيست
  • شماره ١١٧: عاقبت چون شعله خاکستر بفرق ما نشست
  • شماره ١١٨: عالم طلسم وحشت چشم سياه اوست
  • شماره ١١٩: عالمي را بي زبانيهاي من پوشيده است
  • شماره ١٢٠: عجر بينش با تعلقهاي امکان آشناست
  • شماره ١٢١: عجز ما چندين غبار از هر کمين برداشته است
  • شماره ١٢٢: عرق فشاني شبنم درين حديقه گواه است
  • شماره ١٢٣: عزت و خواري دهر آنهمه دور از هم نيست
  • شماره ١٢٤: عشرت فروز انجمن هستيم حياست
  • شماره ١٢٥: عشرت موهوم هستي کلفت دنيا بس است
  • شماره ١٢٦: عشق از خاک من آنروز که وحشت مي بيخت
  • شماره ١٢٧: عمر گذشته بر مژه ام اشک بست و رفت
  • شماره ١٢٨: عمرها شد عجز طاقت سوي جيبم رهبر است
  • شماره ١٢٩: عمريست بچشمم زنم اشک اثر نيست
  • شماره ١٣٠: عمريست بحيرت نفس سوخته رام است
  • شماره ١٣١: عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهيست
  • شماره ١٣٢: غزال امن که الفت خيال مبهم اوست
  • شماره ١٣٣: غفلت از عاقبت عقوبت زاست
  • شماره ١٣٤: غلغل صبح ازل از دل عالم برخاست
  • شماره ١٣٥: غم فراق چه و حسرت وصال تو چيست
  • شماره ١٣٦: غنچه در فکر دهانت گوشه گير خسته ايست
  • شماره ١٣٧: فردوس دل اسير خيال تو بودن است
  • شماره ١٣٨: فرصت نظاره تا مژگان گشودن در گذشت
  • شماره ١٣٩: فرياد که در عالم تحقيق کسي نيست
  • شماره ١٤٠: فسون وهم چه مقدار رهزن افتاد است
  • شماره ١٤١: فضاي وادي امکان پر از غبار فناست
  • شماره ١٤٢: فغان که فرصت دام تلاش چيدن رفت
  • شماره ١٤٣: فکر آزادي باين عاجز سرشتيها تريست
  • شماره ١٤٤: فکر تدبير سلامت خون راحت خوردن است
  • شماره ١٤٥: فنا مثالم و آئينه بقا اينجاست
  • شماره ١٤٦: قابل نخل ما بر دگر است
  • شماره ١٤٧: قامتش سامان شوخي از نگاه ما گرفت
  • شماره ١٤٨: قانون ادب پرده در صورت و صدا نيست
  • شماره ١٤٩: قصر غنا که عالم تحقيق نام اوست
  • شماره ١٥٠: قيد الفت هستي وحشت آشيانيهاست
  • شماره ١٥١: کار بنقش پا رساند جهد سرهوائيت
  • شماره ١٥٢: کاهش طبع من از فطرت بيباک خود است
  • شماره ١٥٣: کام همت اگر انباشته ذوق خفاست
  • شماره ١٥٤: کتاب عافيتي قيل و قال باب تو نيست
  • شماره ١٥٥: گذار امن درين انجمن کم افتاد است
  • شماره ١٥٦: گر آينه ات محرم زشتي و نگوئي است
  • شماره ١٥٧: گر بسير انجمن يا گشت گلشن رفته است
  • شماره ١٥٨: گر جنونم هوس قطع منازل ميداشت
  • شماره ١٥٩: گرد اندوه دلم دام تماشاي صفاست
  • شماره ١٦٠: گردباد امروز در صحرا قيامت کاشته است
  • شماره ١٦١: گردي زخويش رفتن ما هيچ برنخاست
  • شماره ١٦٢: گرم رفتاريکه سر در راه آن يکتا گذاشت
  • شماره ١٦٣: گر همه در سنگ بود آتش جدائي ديد و سوخت
  • شماره ١٦٤: گل در چمن رسيد و قدم بر هوا گذاشت
  • شماره ١٦٥: گلدسته نزاکت حسنت که بسته است
  • شماره ١٦٦: گل کردن هوس زدل صاف تهمت است
  • شماره ١٦٧: کنون که مژده ديدار شوق بنياد است
  • شماره ١٦٨: کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست
  • شماره ١٦٩: گوهر دل زسخن رنگ صفا باخته است
  • شماره ١٧٠: که شود بوادي مدعا بلد تسلي منزلت
  • شماره ١٧١: کينه را در دامن دلهاي سنگين مسکن است
  • شماره ١٧٢: لاف ما و من يکسر دعوي خدائيهاست
  • شماره ١٧٣: لوح هستي يک قلم از نقش قدرت عاري است
  • شماره ١٧٤: ما را براه عشق طلب رهنما بس است
  • شماره ١٧٥: ما و من شور گرفتاريهاست
  • شماره ١٧٦: ما و من گم گشت هر گه خواب شد همبسترت
  • شماره ١٧٧: مبتذل صبح و شام تازگي آرنده نيست
  • شماره ١٧٨: محرم حسن ازل انديشه بيگانه نيست
  • شماره ١٧٩: مرا بآبله پا چه مشکل افتاد است
  • شماره ١٨٠: مست عرفانرا شراب ديگري در کار نيست
  • شماره ١٨١: مشاطه شوخي که بدستت دل ما بست
  • شماره ١٨٢: مقيدان وفا راز دل رميدن نيست
  • شماره ١٨٣: موج جنون ميزند اشک پريشان کيست
  • شماره ١٨٤: موج هر جا در جمعيت گوهر زده است
  • شماره ١٨٥: ميروم از خويش و حسرت گرم اشک افشاندن است
  • شماره ١٨٦: مي ئي که شوخي رنگش جنون افلاکست
  • شماره ١٨٧: ناتواني گر چنين اعضاي ما خواهد شکست
  • شماره ١٨٨: ناله ها داريم و کس زين انجمن آگاه نيست
  • شماره ١٨٩: ناله ما شکوها امشب ببر آورده است
  • شماره ١٩٠: نسبت اشراف با دو نان خطاست
  • شماره ١٩١: نسخه آرام دل در عرض آهي ابتر است
  • شماره ١٩٢: نسزد بوضع فسردگي زبهار دل مژه بستنت
  • شماره ١٩٣: نسيم گل بخموشي ترانه پرداز است
  • شماره ١٩٤: نشه هستي بدور جام پيري نارساست
  • شماره ١٩٥: نفس بوالهوسان بر دل روشن تيغست
  • شماره ١٩٦: نفس را الفت دل پيچ و تاب است
  • شماره ١٩٧: نفس محرک جسم بغم فسرده ماست
  • شماره ١٩٨: نقاش ازل تا کمر مو کمران بست
  • شماره ١٩٩: نقش ديباي هنر فرش ره اهل صفاست
  • شماره ٢٠٠: نور دل در کشور آئينه نيست
  • شماره ٢٠١: نه جاه مايه عصيان نه مال غفلت زاست
  • شماره ٢٠٢: نه دير مانع و ني کعبه حايل افتاد است
  • شماره ٢٠٣: نه عشق سوخته و نه هوس گداخته است
  • شماره ٢٠٤: نه ما را صراحي نه پيمانه ايست
  • شماره ٢٠٥: نه منزل بي نشان ني جاده تنگ است
  • شماره ٢٠٦: نه همين سبزه از خطش تر گشت
  • شماره ٢٠٧: نياز نامه ما عرض سجده عنوانيست
  • شماره ٢٠٨: نيست ايمن از بلا هر کس بفکر جستجوست
  • شماره ٢٠٩: نيستي تا علم همت عنقا برداشت
  • شماره ٢١٠: نيک و بد اين مرحله خاکش بکمين است
  • شماره ٢١١: نيک و بدم از بخت بد انجام سفيد است
  • شماره ٢١٢: ني نقش چين نه حسن فرنگ آفريدن است
  • شماره ٢١٣: واژگوني بسکه با وضعم قرين گرديده است
  • شماره ٢١٤: وحشت مدعا جنون ثمر است
  • شماره ٢١٥: وحشي صحراي حسن نرگس فتان کيست
  • شماره ٢١٦: وضع ترتيب ادب در عرصه گاه لاف نيست
  • شماره ٢١٧: وضع خطوط جبين از قلم مبهمي است
  • شماره ٢١٨: وهم هستي هيچکس را از طپيدن وانداشت
  • شماره ٢١٩: هر جال دلي طپيدن شوق خيال داشت
  • شماره ٢٢٠: هر چند درين گلشن هر سو گل خودروئيست
  • شماره ٢٢١: هر چه از مدت هست و بوداست
  • شماره ٢٢٢: هر سو نگرم ديده بديدار حجابست
  • شماره ٢٢٣: هر کجا وحشتي از آتشم افروخته است
  • شماره ٢٢٤: هر کجا دستت برون از آستين گرديده است
  • شماره ٢٢٥: هر کجا گل کرد داغي بر دل ديوانه سوخت
  • شماره ٢٢٦: هر کجا لعل تو رنگ خنده مستانه ريخت
  • شماره ٢٢٧: هر که آمد سير ياسي زين گلستان کرد و رفت
  • شماره ٢٢٨: هر کرا دستي زهمت بود جز بر دل نداشت
  • شماره ٢٢٩: هر کس اينجا يک دو دم دکان بسمل چيد و رفت
  • شماره ٢٣٠: هستي برنگ صبح دليل فنا بس است
  • شماره ٢٣١: هستي چو سحر عهد بپرواز فنا بست
  • شماره ٢٣٢: هما سراغم و زير فلک مگس هم نيست
  • شماره ٢٣٣: همت از هر دو جهان جست و زدل درنگذشت
  • شماره ٢٣٤: همت چه بر فرازد از شرم فقر ما دست
  • شماره ٢٣٥: همت زگير و دار جهان رم کمين خوشست
  • شماره ٢٣٦: همت من از نشان جاه چون ناوک گذشت
  • شماره ٢٣٧: همچو شبنم ادب آئينه زدودن بوداست
  • شماره ٢٣٨: هم در ايجاد شکستي بدلم پا زده است
  • شماره ٢٣٩: همه کس کشيده محمل بجناب کبريايت
  • شماره ٢٤٠: هوس بفتنه صد انجمن نگاه شکست
  • شماره ٢٤١: هوس دل را شکست اعتبار است
  • شماره ٢٤٢: هوس نماند زبس عشق آن نگارم سوخت
  • شماره ٢٤٣: هيچکس جز ياس غمخوار من ديوانه نيست
  • شماره ٢٤٤: هيچکس چون من درين خرمان سرا ناشاد نيست
  • شماره ٢٤٥: ياد آن جلوه زچشمم گره اشک گشاست
  • شماره ٢٤٦: ياد وصلي کردم آغوش من ديوانه سوخت
  • شماره ٢٤٧: يارب امشب آن جنون آشوب جان و دل کجاست
  • شماره ٢٤٨: يار دور است زما تا بنظر نزديک است
  • شماره ٢٤٩: يک شبم در دل نسيم ياد آن گيسو گذشت
  • شماره ٢٥٠: بيمغزي و داري بمن سوخته جان بحث
  • شماره ٢٥١: تأمل عارفان چه دارد بکارگاه جهان حادث
  • شماره ٢٥٢: خواريست بهر کج منش از راست روان بحث
  • شماره ٢٥٣: ره مقصدي که گم است و بس بخيال ميسپري عبث
  • شماره ٢٥٤: نتوان برد زآئينه ما زنگ حدوث
  • شماره ٢٥٥: از بسکه خورده ام بخم زلف يار پيچ
  • شماره ٢٥٦: بعبرت آب شو اي غافل از خميدن موج
  • شماره ٢٥٧: تازپيدائي بگوشم خواند افسون احتياج
  • شماره ٢٥٨: جان هيچ و جسد هيچ و نفس هيچ و بقا هيچ
  • شماره ٢٥٩: در لاف حلقه ربا مزن بترانهاي سنان کج
  • شماره ٢٦٠: عمريست سرشکي نزد از ديده تو موج
  • شماره ٢٦١: عمريست که در حسرت آن لعل گهر موج
  • شماره ٢٦٢: عنقا سروبرگيم مپرس از فقرا هيچ
  • شماره ٢٦٣: مائيم و خاک و وعده گه انتظار و هيچ
  • شماره ٢٦٤: مباد چشمه شوق مرا فسردن موج
  • شماره ٢٦٥: از کواکب گل فشاند چرخ در دامان صبح
  • شماره ٢٦٦: انجم چو تکمه ريخت زبند نقاب صبح
  • شماره ٢٦٧: بازم از فيض جنون آماده شد سامان صبح
  • شماره ٢٦٨: بي پرده است جلوه زطرف نقاب صبح
  • شماره ٢٦٩: خجلم زحسرت پيري ئي که زچشم تر نکشد قدح
  • شماره ٢٧٠: خلقي از پهلوي قدرت قصر و ايوان کرد طرح
  • شماره ٢٧١: دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح
  • شماره ٢٧٢: شبکه حسنش بر عرق پيچيد سامان قدح
  • شماره ٢٧٣: مگو طاق و سرائي کرده ام طرح
  • شماره ٢٧٤: موي پيري بست بر طبع حسد تخمير صلح
  • شماره ٢٧٥: نداشت ديده من بيتو تاب خنده صبح
  • شماره ٢٧٦: باز از پان گشت لعل نو خط دلدار سرخ
  • شماره ٢٧٧: دم سرد بسته به پيش خود چقدر دماغ فسرده يخ
  • شماره ٢٧٨: شد لب شيرين ادايش با من از ابرام تلخ
  • شماره ٢٧٩: آب و رنگ عبرتي صرف بهارم گرده اند
  • شماره ٢٨٠: آتش شوق طلب آنجا که روشن ميشود
  • شماره ٢٨١: آخر از جمع هوسها عقده حاصل مي شود
  • شماره ٢٨٢: آخر زسجده ام عرق جبهه سرکشيد
  • شماره ٢٨٣: آدمي کاثار تنزيهش رجوع خاک شد
  • شماره ٢٨٤: آرزو سوخت نفس آئينه دل بستند
  • شماره ٢٨٥: آفات از هوس بسرت هاله ميشود
  • شماره ٢٨٦: آفاق جا ندارد همت کجا نشيند
  • شماره ٢٨٧: آگاهي از خيال خودم بي نياز کرد
  • شماره ٢٨٨: آگاهي دل انجمن اختلاف شد
  • شماره ٢٨٩: آنجا که خيالت زتمنا گله دارد
  • شماره ٢٩٠: آنجا که طلب محو توکل شده باشد
  • شماره ٢٩١: آنجا که عجز ممتحن چون و چند بود
  • شماره ٢٩٢: آنروز که پيدائي ما را اثري بود
  • شماره ٢٩٣: آن سبکروحان که تن در خاکساري داده اند
  • شماره ٢٩٤: آن سخاکيشان که بر احسان نظر واکرده اند
  • شماره ٢٩٥: آن فتنه که آفاقش شور من و ما باشد
  • شماره ٢٩٦: آنکه از بوي بهارش رنگ امکان ريختند
  • شماره ٢٩٧: آنکه ما را بجفا سوخته يا ميسوزد
  • شماره ٢٩٨: آنها که رنگ خودسري شمع ديده اند
  • شماره ٢٩٩: آنها که لاف افسر و اورنگ ميزنند
  • شماره ٣٠٠: آه بدرد عجز هم کوشش ما نميرسد
  • شماره ٣٠١: آه بدوستان دگر عرض دعا که ميبرد
  • شماره ٣٠٢: آه نوميدم کجا تأثير من پيدا شود
  • شماره ٣٠٣: آهي بهوا چتر زد و چرخ برين شد




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است