کتابخانه فارسی
/
ديوان بيدل دهلوي
/
غزليات - بخش هشتم
غزليات - بخش هشتم
شماره ١: دو را زان در چند در هر دشت و در گرداندم
شماره ٢: دو روزي گو بخون گل کرده باشد چشم نمناکم
شماره ٣: دور هستي پيش از گامي تمامش کرده ايم
شماره ٤: دوري بزمت در غم و شادي گر کند اين مي قسمت جامم
شماره ٥: دوش چون ني سطر دردي ميچکيد از خامه ام
شماره ٦: دوش کز دود جگر طرح شبستا کرديم
شماره ٧: دوش کز سير بهار سوختن سر بر زدم
شماره ٨: دوش گستاخ بنظاره جانان رفتم
شماره ٩: رفت فرصت زکف اما من حيرت زده هم
شماره ١٠: رفتم از خويش و ببزم جلوه اش لنگر زدم
شماره ١١: رفتم زخويش و ياد نگاهيست حاليم
شماره ١٢: رنگ پر ريخته الفت گلزار توايم
شماره ١٣: زان بهار ناز حيرانم چه سامان کرده ام
شماره ١٤: زان پري چون شيشه تا کي شکوه خالي کنم
شماره ١٥: زان ناله که شب بيرخت افراخته بودم
شماره ١٦: زبال نار سابر خويش پيچيده است پروازم
شماره ١٧: زبس صرف ادب پيمائي عجز است احوالم
شماره ١٨: زبس ضعيف مزاج جهان تدبيرم
شماره ١٩: زبسکه حيرت ديدار برده است زهوشم
شماره ٢٠: زبسکه شور جنون گشت برق کلبه هوشم
شماره ٢١: زبس گرد وحشت گرفته است تنگم
شماره ٢٢: زبس لبريز حسرت دارد امشب شوق ديدارم
شماره ٢٣: زتحقيق نقوش لوح امکان رفع شک کردم
شماره ٢٤: زچاک سينه آهي مي نويسم
شماره ٢٥: زحرف راحت اسباب دنيا پنبه در گوشم
شماره ٢٦: زخمي بدل از دست نگارين تو دارم
شماره ٢٧: زخود تهي شدم از عالم خراب گذشتم
شماره ٢٨: زخودداري چو موج گوهر آخر سنگ گرديدم
شماره ٢٩: زخورشيد جمالش تا عرق سازد عيان انجم
شماره ٣٠: زدست عافيت داغم سپند ياس پروردم
شماره ٣١: زدشت بيخودي مي آيم از وضع ادب دورم
شماره ٣٢: زدل چون غنچه يکچاک گريبان نگير ميخواهم
شماره ٣٣: زرنگ ناز چون گل بزم عشرت چيدنت نازم
شماره ٣٤: زسوداي چشم تو تا کام گيرم
شماره ٣٥: زسوز و ماتم اين انجمنها کي خبر دارم
شماره ٣٦: زصد ابرام بيش است انفعال چشم حيرانم
شماره ٣٧: زعلم و عمل نکته ها گوش کردم
شماره ٣٨: زفيض گريه سرشار افسردن فراموشم
شماره ٣٩: زفيض ناتواني مصرعي در خلق ممتازم
شماره ٤٠: زندگي را از قد خم عبرت آگه ميکنم
شماره ٤١: زنور و عالم امکان گر انتخاب گزينم
شماره ٤٢: زين باغ تا ستمکش نشو و نما شدم
شماره ٤٣: زين باغ همچو شبنم رنج خيال بردم
شماره ٤٤: زين سجده خود دار تفاخر چه فروشم
شماره ٤٥: زين صفر کز عدم در هستي گشوده ايم
شماره ٤٦: زين گريه اگر باد برد حاصل خاکم
شماره ٤٧: سايه وار از نارسايان جهان غربتيم
شماره ٤٨: سراغ عيش زعمر نمانده ميگيرم
شماره ٤٩: سر اگر بر آسمان يا بر زمين ماليده ام
شماره ٥٠: سر تمناي پايبوسي بهر در و دشت ميکشيدم
شماره ٥١: سحر زشرم رخت مطلعي بتاب رساندم
شماره ٥٢: سحر کيفيت ديدار از آئينه پرسيدم
شماره ٥٣: سرخط نازيست امشب زخمهاي سينه ام
شماره ٥٤: سرخوش آن نرگس مستانه ايم
شماره ٥٥: سرمه شد آخر بخواب بيخوديها پيکرم
شماره ٥٦: سطري اگر زوضع جهان وانوشته ايم
شماره ٥٧: سنگ راهم ميخورد حرصي که دارد احتشام
شماره ٥٨: سينه چاک يکجهان گرد هوس باليده ام
شماره ٥٩: شب از رويت سخنهائي بهاراند ده ميفگنم
شماره ٦٠: شب از ياد خطت سررشته جان بود در دستم
شماره ٦١: شباب رفت و من از ياس مبتلا ماندم
شماره ٦٢: شب بزم خيالي بدل سوخته چيدم
شماره ٦٣: شب چشم امتيازي بر خويش باز کردم
شماره ٦٤: شب جوش بهاري بدل تنگ شکستم
شماره ٦٥: شب که در حسرت ديدار کمين ميکردم
شماره ٦٦: شب که عبرت را دليل اين شبستان يافتم
شماره ٦٧: شب وصل است از بخت اندکي توقير ميخواهم
شماره ٦٨: شبي که بي تو جهانرا بياس تنگ برآرم
شماره ٦٩: شبي کز خيال تو گل چيده بودم
شماره ٧٠: شبي مشتاق رنگ آميزي تصوير دل گشتم
شماره ٧١: شبي سير خيال نقش پاي دلربا کردم
شماره ٧٢: شرار سنگم و در فکر کار خويش ميسوزم
شماره ٧٣: شرار کاغذ فرصت کمينم
شماره ٧٤: شررواري زفرصت رو نماي خويش ميجويم
شماره ٧٥: شعله بيطاقتي افسرده در خاکسترم
شماره ٧٦: شعورت خواه مستم وانمايد خواه مخمورم
شماره ٧٧: شکوه اسباب چند دل برميدن دهيم
شماره ٧٨: شکوه فقر ملک بي نيازي کرد تسليمم
شماره ٧٩: شمع سان چشمي کز اشک آتشين تر ميکنم
شماره ٨٠: شمعي از وحشت نگاهي انجمن گم کرده ام
شماره ٨١: شور آفاقست جوشي از دل ديوانه ام
شماره ٨٢: صبح است و ما دماغ تمنا رسانده ايم
شماره ٨٣: صبح تمنا دميد دل چمنستان کنيم
شماره ٨٤: صد بيابان جنون آنطرف هوش خودم
شماره ٨٥: صد شکر که جز عجز گياهي ندميديم
شماره ٨٦: صفحه هستي شرر تاراج آهي ميکنم
شماره ٨٧: صورت خود زتو نشناخته ام
شماره ٨٨: صيد کمند شوقيست از مهر تا بماهم
شماره ٨٩: عافيتها در مزاج پرفشان دزديده ام
شماره ٩٠: عبرت انجمن جائيست ما مني که من دارم
شماره ٩١: عبث خود را چو آتش تهمت آلود غضب کردم
شماره ٩٢: عزت کلاه بي سر و ساماني خوديم
شماره ٩٣: عشق هوئي زد بصد مستي جنون باز آمديم
شماره ٩٤: عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم
شماره ٩٥: عمرها شد عرق از هستي مبهم داريم
شماره ٩٦: عمرها شد نقد دل بر چشم حيرانست وام
شماره ٩٧: عمريست بصحراي طلب عجز درائيم
شماره ٩٨: عمريست در نظرها اشک عرق نقابيم
شماره ٩٩: عمريست زاسباب غنا هيچ ندارم
شماره ١٠٠: عمريست قيامتکده گردش حالم
شماره ١٠١: عمريست چون نفس بطپيدن فسانه ام
شماره ١٠٢: عروج همتي در کار دارم
شماره ١٠٣: غبار عجز پروزاي مقيم دامن خويشم
شماره ١٠٤: غار ياسم بهر طپيدن هزار بيداد مينگارم
شماره ١٠٥: فرصت کمين پرواز چون ناله سپنديم
شماره ١٠٦: فرياد کز توهم نامحرم حضوريم
شماره ١٠٧: فسردن نيست ممکن دست بردارد زپهلويم
شماره ١٠٨: فسرده در غبار دهر چون آينه زنگارم
شماره ١٠٩: فغان گل ميکند هر گه بوحشت گام بردارم
شماره ١١٠: فهم حقيقت من و ما را بهانه ام
شماره ١١١: قابل بار امانتها مگو آسان شديم
شماره ١١٢: قصه ديوانگان دارد سراسر نامه ام
شماره ١١٣: قفاي زانوي پيري مقيم خلوت خويشم
شماره ١١٤: قيامت کرد گل در پيرهن باليدنت نازم
شماره ١١٥: قيامت ميکند حسرت مپرس از طبع ناشادم
شماره ١١٦: کاش يک نم گردش چشم تري ميداشتم
شماره ١١٧: کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم
شماره ١١٨: گاه خرد جوهرم گاه جنون خودم
شماره ١١٩: گاهي بناله گه بطپش گرد ميکنم
شماره ١٢٠: کباب عافيتم بيدماغ افسر جاهم
شماره ١٢١: گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم
شماره ١٢٢: گر از سايه يک نقش پا برترم
شماره ١٢٣: گر بپرواز و گر از سعي طپيدن رفتم
شماره ١٢٤: گر چراغ از نفس سوخته بر ميکردم
شماره ١٢٥: گر در هواي او قدمي پيش رفته ايم
شماره ١٢٦: کر شدم تا چند شور حق و باطل بشنوم
شماره ١٢٧: گر لبي را بهوس ناله کمين ميکردم
شماره ١٢٨: گر ما گوئيم ما کجائيم
شماره ١٢٩: گرنه شرابم چرا ساقي خون خودم
شماره ١٣٠: کف خاکستري ميجوشم از خود پاک ميگردم
شماره ١٣١: کف خاکم چسان مقبول جستجوي او گردم
شماره ١٣٢: کند هر جا عرق زانماه تابان گلفشان انجم
شماره ١٣٣: کو جهد که چون بوي گل از هوش خود افتم
شماره ١٣٤: کو شور دماغي که بسوداي تو افتم
شماره ١٣٥: کو فضائي که نفس رازد ل آزاد کنم
شماره ١٣٦: گهي بر صبح پچيدم گهي با گل جنون کردم
شماره ١٣٧: گهي حجاب و گه آينه جمال توام
شماره ١٣٨: گهي در شعله مي غلطم گهي با آب ميجوشم
شماره ١٣٩: کي در قفس و دام هوا و هوس افتم
شماره ١٤٠: مپرسيد از معاش خنده عنواني که من دارم
شماره ١٤١: محو دلم مپرس زتحقيق عنصرم
شماره ١٤٢: مرده ام اما همان خجلت طراز هستيم
شماره ١٤٣: مزرع تسليم ادب حاصلم
شماره ١٤٤: مژه خواباندم و دلرا بجمعيت علم کردم
شماره ١٤٥: مسلمان گشتم و هيچ از ميان نکسست زنارم
شماره ١٤٦: مشت عرق زجبهه بهر باب ريختم
شماره ١٤٧: مقيم وحدتم هر چند در کثرت وطن دارم
شماره ١٤٨: من درين بحر نه کشتي نه کدو مي آرم
شماره ١٤٩: من خاکسار گردن زکجا بلند کردم
شماره ١٥٠: منم آن نشه فطرت که خمستان قديم
شماره ١٥١: موج ما را شرم درياي کرم
شماره ١٥٢: مي پرست ايجادم نشه ازل دام
شماره ١٥٣: ميدهد زيب عمارت از خرابي خانه ام
شماره ١٥٤: ميرسد گويند باز آن آفتاب صبحدم
شماره ١٥٥: ميم بساغر اگر خشکشد خمار ندارم
شماره ١٥٦: ناله عجز نواي لب خاموش خودم
شماره ١٥٧: نه بر صحرا نظر دارم نه در گلزار ميگردم
شماره ١٥٨: نبري گمان فسردگي بغبار بي سروپائيم
شماره ١٥٩: ندارد آنقدر قطع از جهان غفلت اسبابم
شماره ١٦٠: ندارم رشته ديگر که آئين طلب بندم
شماره ١٦١: ندانم مژده وصل که شد برق افگن هوشم
شماره ١٦٢: ندانم مژده آواز پاي کيست در گوشم
شماره ١٦٣: نسخه هيچيم وهمي از عدم آورده ايم
شماره ١٦٤: نشد از سعي تمکين وحشتي آسودگي رامم
شماره ١٦٥: نشنيده حرف چند که ما گوش کرده ايم
شماره ١٦٦: نفس را بعد ازين در سوختن افسانه ميسازم
شماره ١٦٧: نفسي چند جدا از نظرت ميگردم
شماره ١٦٨: نگه واري بسست از جيب عبرت سر برآوردم
شماره ١٦٩: نميباشد تهي يک پرده از آهنگ تسخيرم
شماره ١٧٠: نميدانم هجوم آباد سوداي چه نيرنگم
شماره ١٧١: ننمود غنچه ات آنقدر ادب اقتضاي تأملم
شماره ١٧٢: نور جان در ظلمت آباد بدن گم کرده ام
شماره ١٧٣: تا کجا يارب نوي دوزد گريبان مرا
شماره ١٧٤: نه تعين نه ناز ميرسدم
شماره ١٧٥: نه تنها نااميد وصل يادم دورم از دل هم
شماره ١٧٦: نه خط شناس اميدم نه درس محرم بيم
شماره ١٧٧: نه دنيا ديدم و ني سوي عقبي چشم واکردم
شماره ١٧٨: نه عبادت نه رياضت کردم
شماره ١٧٩: نه فکر غنچه بي انديشه گل ميکند شبنم
شماره ١٨٠: نه لفظ از پرده ميجوشد نه معني ميدهم رويم
شماره ١٨١: نه گردون بلندي ني زمين پستي خويشم
شماره ١٨٢: نه مضمون نقش مي بندم نه لفظ از پرده ميجوشم
شماره ١٨٣: نه وحدت سرايم نه کثرت نوايم
شماره ١٨٤: نيست در ميدان عبرت باکي از نيک و بدم
شماره ١٨٥: ني سر تعمير دل دارم نه تن مي پرورم
شماره ١٨٦: نيرنگ جلوه که بدل نقش بسته ام
شماره ١٨٧: ني قابل سودم نه سزاوار زيانم
شماره ١٨٨: واکرد صبح آهي بر دل در تبسم
شماره ١٨٩: وحشتي کوتا وداع اينهمه غوغا کنم
شماره ١٩٠: وداع دور گرد عرضه آرام رم کردم
شماره ١٩١: وقتست کنم شور جنون عام و بگريم
شماره ١٩٢: وقتيست کنيم گريه با هم
شماره ١٩٣: هر چند درين مرحله بيتاب و توانم
شماره ١٩٤: هر گه ببرگ و ساز معشيت گريستم
شماره ١٩٥: هزار آئينه با خود دچار کردم و ديدم
شماره ١٩٦: هستي نياز ديده نمناک کرده ام
شماره ١٩٧: چون آتش چند با هر خشک مغزي مشتعل گردم
شماره ١٩٨: همچو آينه تحير سفرم
شماره ١٩٩: همچو شمع از خويش برد انداز وحشت برترم
شماره ٢٠٠: هنرها عرضه دادم با صفاي دل حسد کردم
شماره ٢٠١: هيچ ميداني مآل خود چرا نشناختيم
شماره ٢٠٢: هيهات تا که از نظرم رفت دلبرم
شماره ٢٠٣: ياد آنفرصت که عيش رايگاني داشتيم
شماره ٢٠٤: باد آن فرصت که ما هم عذر لنگي داشتيم
شماره ٢٠٥: ياد من کردي بسامان گشت ناز هستيم
شماره ٢٠٦: ياران نه در چمن نه بباغي رسيده ايم
شماره ٢٠٧: يک چشم حيرتست زسر تا بپا لبم
شماره ٢٠٨: يکدم آسايش بصدا برام پيدا کرده ايم
شماره ٢٠٩: آخر از بار تعلق هاي اسباب جهان
شماره ٢١٠: آزادي آخر بد باخت با من
شماره ٢١١: آسان مکن تصور بار مغان کشيدن
شماره ٢١٢: آفتست اينجا مباش ايمن زسر برداشتن
شماره ٢١٣: آگهي تا کي کند روشن چراغ خويشتن
شماره ٢١٤: آن عجز شهيدم که بصد رنگ طپيدن
شماره ٢١٥: آه با مقصد تسليم نه پوستم من
شماره ٢١٦: آه ناکام چه مقدار توان خون خوردن
شماره ٢١٧: آينه وصل چيست حيرتي آراستن
شماره ٢١٨: از تب شوق که دارد اينقدر تاب استخوان
شماره ٢١٩: از جوان حسن سلوک پير نتوان يافتن
شماره ٢٢٠: از خاک يکدو پايه فروتر نزول کن
شماره ٢٢١: از خودآرائي بجنس جاودان لنگر مکن
شماره ٢٢٢: از خودسري مچينيد ادبار تا بگردن
شماره ٢٢٣: از سعي ما نيامد جز زور در گريبان
شماره ٢٢٤: از ديده سراغ دل ديوانه طلب کن
شماره ٢٢٥: از ناله دل ما تا کي رميده رفتن
شماره ٢٢٦: اشکم زبيقراري زد بر در چکيدن
شماره ٢٢٧: انفعال باطن خاموش دارد بوي خون
شماره ٢٢٨: اگر حسرت پرستي خدمت ترک تمنا کن
شماره ٢٢٩: اگر مشت غبار خود پريشان ميتوان کردن
شماره ٢٣٠: اي اثرهاي خرامت چشم حيران در کمين
شماره ٢٣١: اي التفات نام تو گيرائي زبان
شماره ٢٣٢: اي بعشرت متهم سامان درد سر مکن
شماره ٢٣٣: اي حاجتت دليل باد بار زيستن
شماره ٢٣٤: ايخواجه خودستائي اقبال سرمکن
شماره ٢٣٥: اي رنگ طرب تاخته خون در طبقي کن
شماره ٢٣٦: اي عجز سجده کار طلب کن جبين زمن
شماره ٢٣٧: اي هرزه درا ناله بلب دزد گره کن
شماره ٢٣٨: باز چون جاده بپائي که ندارد رفتن
شماره ٢٣٩: با ما نساخت آخر ذوق شراب خوردن
شماره ٢٤٠: باين حيرت اگر باشد خروشي ناگزير من
شماره ٢٤١: بتماشاي اين چمن در مژگان واز کن
شماره ٢٤٢: بخود پيچيده ام ناليدنم نتوان گمان بردن
شماره ٢٤٣: بخودداري فسردن گرم کردي جاي بگذشتن
شماره ٢٤٤: بدل گر يکشرر شوق تو پنهان ميتوان کردن
شماره ٢٤٥: بر آن سرم کز مجنون نمايم بلند و پست خيال يکسان
شماره ٢٤٦: بر حيرت اوضاع جهان يکمژه خم زن
شماره ٢٤٧: بر خط ترک طلب گر راه خواهي يافتن
شماره ٢٤٨: بر شيشه خانه دل افسرده سنگ زن
شماره ٢٤٩: پر ملاف از جوهر باريک بيني داشتن
شماره ٢٥٠: پريشان کرد چون خاموشيم آواز گرديدن
شماره ٢٥١: بسته ام چشم اميد از الفت اهل جهان
شماره ٢٥٢: بسعي بي نشاني آنسوي امکان رهي واکن
شماره ٢٥٣: بسکه ناموس وفا دارد کمين حال من
شماره ٢٥٤: بعد مردن از غبارم کيست تا يابد نشان
شماره ٢٥٥: بعد مردن گر همين داغست وحشت زاي من
شماره ٢٥٦: بگذشت زخاکم بت گل پيرهن من
شماره ٢٥٧: بکنج ابروي دلدار خال فتنه کمين
شماره ٢٥٨: بمطلب ميرساند وحشت از آفاق ورزيدن
شماره ٢٥٩: بوادئي که فروشد غبار ما ننشستن
شماره ٢٦٠: بوهم اين و آن خونشد دل غفلت پرست من
شماره ٢٦١: از چرخ بار منت تا کي توان کشيدن
شماره ٢٦٢: به پهلو ناوک درد که دارد گوشه گير من
شماره ٢٦٣: بهر جا پرتو حسنت برافروزد چراغ من
شماره ٢٦٤: بيا اي گرد راهت خرمن حسن
شماره ٢٦٥: پير کشتم چند رنج آب و گل برداشتن
شماره ٢٦٦: بي سراغي نيست گرد هستي وحشت کمين
شماره ٢٦٧: بي سير عبرتي نيست ترک حيا نکردن
شماره ٢٦٨: بي نشان حسني که درس جلوه ميخواند زمن
شماره ٢٦٩: ببينم تا کيم آرد جنون زين دامگه بيرون
شماره ٢٧٠: تا بکي باشي قفس فرسوده شان نگين
شماره ٢٧١: تا بکي چون شمع بايد تاج زر برداشتن
شماره ٢٧٢: تا بگذرم بصد سر و گردن زآسمان
شماره ٢٧٣: تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن
شماره ٢٧٤: تا چند بعيب من و ما چشم گشودن
شماره ٢٧٥: تا فلک بر باد ناکامي دهد تسکين من
شماره ٢٧٦: تا کي غرور انجمن آرائي زبان
شماره ٢٧٧: تب و تاب اشک چکيده ام که رسد بمعني راز من
شماره ٢٧٨: ترشح ما به ناز دلي را محو احسان کن
شماره ٢٧٩: تغافل دارد از اسباب امکان اقتدار من
شماره ٢٨٠: تمثال فنايم چه نشان کو اثر من
شماره ٢٨١: جانکنيها چيده هستي تا عدم بنياد من
شماره ٢٨٢: جائي که بود پيش بري پيش نبردن
شماره ٢٨٣: چقدر بهار دارد سوي دل نگاه کردن
شماره ٢٨٤: جنون ما بيابانهاست از آوارگي بيرون
شماره ٢٨٥: چنين کشته حسرت کيستم من
شماره ٢٨٦: چو موج گوهرازين بحر بي تعب نگذشتن
شماره ٢٨٧: چون ريشه درين باغ بافسون دميدن
شماره ٢٨٨: چون شمع تا چکيدن اشکست ساز من
شماره ٢٨٩: چون صبح نخندد زقبايم غم دامن
شماره ٢٩٠: چون گهر هر چند بر دريا تند غوغاي من
شماره ٢٩١: چون هلالم بي خم تسليم آن اختر جبين
شماره ٢٩٢: چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل بفسانه زدن
شماره ٢٩٣: چه دارد اين گير و در هستي گداز صد نام و ننگ خوردن
شماره ٢٩٤: حيا را دستگاه خودپسنديهاي طاقت کن
شماره ٢٩٥: حيرت آهنگم که مي فهمد زبان راز من
شماره ٢٩٦: خار خارکيست در طبع الم تخمير من
شماره ٢٩٧: خداست حاصل خدمت گزين درويشان
شماره ٢٩٨: خلقيست غافل اينجا از کشتن و درودن
شماره ٢٩٩: خم قامت نبرد ابرام طبع سخت کوش من
شماره ٣٠٠: خوش عشرتست دمبدم از غم گريستن
شماره ٣٠١: خواه غفلت پيشکي کن خواه آگاهي گزين
شماره ٣٠٢: خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن
شماره ٣٠٣: داغم ز ابر ديده بشبنم گريستن
شماره ٣٠٤: در جنون جوش سويدا تنگ دارد جاي من
شماره ٣٠٥: در خور گل کردن فقرست استغناي من
شماره ٣٠٦: درين وادي که مي يابد سراغ اعتبار من
شماره ٣٠٧: درس کمال خود گير از ناله سر کشيدن
شماره ٣٠٨: زشکوه صافدل ندهد رخصت زبان
شماره ٣٠٩: درين محفل ندارد يمن راحت چشم واکردن
شماره ٣١٠: دست جرأت ديدم آخر مغتنم در آستين
شماره ٣١١: دل پيش نظر گير سر و برگ نمو کن
جستجو در مطالب سایت