اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / هفت اورنگ جامي / تحفة الاحرار

تحفة الاحرار

  • آغاز
  • والتکلان في جميع الاحوال علي المهيمن المتعال
  • در ارداف تسميه به تحميد که فاتحه کتاب مجيد و فاتح ابواب مزيد است
  • مناجات اول متضمن اشارت به شواهد جود و دلايل وجود حق سبحانه ما اعلي شأنه و اجلي برهانه
  • مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقيقت حق وجود صرف است و هستي مطلق جل ذکره و عم بره
  • مناجات سيم متضمن اشارت به آنکه موجب غفلت آدمي از نور شهود او دوام فيض و استمرار وجود اوست و اگر فرضا يک لحظه آن فيض منقطع شدي همه کس بر آن معني مطلع گشتي
  • مناجات چهارم در التجا و اعتصام به ذوالجلال والاکرام و طلب توفيق در تحقيق اين مقصد و مرام
  • نعت اول منبي از تقدم حقيقت وي بر همه حقايق امکاني به حسب مرتبه و وجود روحاني صلي الله عليه و سلم
  • نعت دوم در صفت معراج که از آسمان رسالت وي پايه ايست بس بلند و از آفتاب جلالت وي سايه ايست بس ارجمند
  • نعت سيم منبي از بعض معجزات وي که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز
  • نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلي الله عليه و سلم
  • نعت پنجم در ادب ضراعت اميدواران و طلب شفاعت گناهکاران
  • در منقبت قطب الطريق غوث الخلايق خواجه بهاء الملة والدين محمد البخاري المعروف به نقشبند قدس الله تعالي سره
  • در دعاي دولتخواهي جناب ارشاد پناهي خواجه ناصرالدين عبيدالله ادام الله تعالي ظلال ارشاده علي مفارق الطالبين الي يوم الدين
  • در فضيلت مطلق سخن که در فضيلت وي سخن مطلقا نيست
  • در فضيلت کلام موزون که هر نوع از آن بحريست مشحون به لآلي مکنون و جواهر گوناگون
  • در تنبيه سخنوران هنرپرور بر آنچه دربايست شعر است تا مقبول طباع و مطبوع اسماع افتد
  • در کشف پرده از حقيقت دل و در بيان آنکه دل در پهلوي صاحبدل دل شود
  • صحبت اول با پير روشن ضمير در تاريکي شب ظن و تخمين و رسيدن مريد به واسطه وي به دولت علم اليقين
  • صحبت دوم با پير صاحب تمکين و روشن شدن چشم مريد به نور عين اليقين
  • صحبت سيم با پير حقيقت بين و يافتن مريد گوهر مقصود از حقه حق اليقين
  • مقاله اول در آفرينش عالم که آينه جمال نماي اسماء و صفات آفريننده است سبحانه و تعالي
  • حکايت شيخ روزبهان قدس سره با بيوه اي که ميوه دل خود را شيوه مستوري مي آموخت
  • مقاله دوم در بيان آفرينش آدم که آيينه ذات و مظهر جمعيت اسماء و صفات آفريننده است سبحانه و تعالي
  • حکايت مسافر کنعاني که به رسم ارمغاني آيينه اي نوراني پيش روي يوسف عليه السلام نهاد
  • مقاله سيم در بيان آنکه آدميت آدمي نه به صورت ماء و طين است بلکه به سعادت اسلام و دين است و اول ارکان اين سعادت اقرار است بکلمتين شهادت
  • حکايت تيز بصري حسن بصري رضي الله عنه که نکته حکمت حجاج را در ظلمات ظلم او مشاهده نموده
  • مقاله چهارم در اقامت نمازهاي پنجگانه که پنجه طاقت قوي پنجگان تاب مشقت داده اوست و جبين عزت گردن فرازان به خاک مذلت نهاده او
  • حکايت کشيدن پيکان از تير راست رو کيش ولايت کرم الله تعالي وجهه در وقتي که از کشاکش کمان مجاهده بر نشان مشاهده افتاده بود
  • مقاله پنجم در اشارت به روزه رمضان که نوريست کثيرالفيضان هم روح را شمع انجمن افروز است و هم نفس را برق خرمن سوز
  • حکايت زشت رويي که خريدار کور يافته بود و وجه ناسره خود را در پيش وي مي ستود
  • مقاله ششم در اشارت به زکات که سرمايه بالش مال و مالش نفس بخل سگال است
  • حکايت آن صاحب کرم که بر هميان درم از رشته تدبير پندگويان بند نهاد
  • مقاله هفتم در اشارت به زيارت بيت الله الحرام که به وادي تگ و پويش در پس هر سنگي سرهنگي سر نهاده و در بوادي جست و جويش در هر بن خاري گرفتاري از پاي درافتاده
  • حکايت علي بن موفق قدس سره و مناجات وي با حضرت حق جل و علا
  • مقاله هشتم در اشارت به عزلت مشتمل بر عزت که بي «عين » علم زلت است و بي «زاي » زهد علت
  • حکايت زنده دلي که با مردگان انس گرفته بود و از زندگان فرار مي نمود
  • مقاله نهم در اشارت به صمت که سرمايه نجات و پيرايه رفع درجات است
  • حکايت کشفي که به بال بطان پريدن آغاز نهاد و به يک سخن ناجايگاه از اوج هوا به حضيض خاک افتاد
  • مقاله دهم در اشارت به سهر که نشانه هوشياري و علامت بخت بيداريست
  • حکايت عارف دل بيدار شب زنده دار
  • مقاله يازدهم در نشان دادن از حال صوفيان که نشان ايشان بي نشاني است و زندگاني ايشان در جان فشاني
  • حکايت صوفيي که در سماع غناي مغنيه خرقه فقر از سر برکشيد و از لجه بي آرام بحر حقيقت به ساحت ساحل مجاز آرميد
  • مقاله دوازدهم در شرح حال علماي از عمل دور و سف هاي به جهل و جدل مغرور
  • حکايت آن عالم در چاه افتاده که دست به شاگرد خود نداد تا جزاي آخرت از دست ندهد
  • مقاله سيزدهم در مخاطبه سلاطين که اگر بر ديگران مي تابند آسمان عدل را چشمه آفتابند و اگر همه گرد خود مي گردند طوفان ظلم را گرداب
  • حکايت عمر عبدالعزيز که در همه عمر عزيز از افسر عين عدالت سربلند بود و از حلقه ميم مروت کمربند
  • مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزيران و دبيران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ايام از رشحات اقلام ايشان است
  • حکايت درازدستي که دست وي به بريدن از قلم وزارت کوتاه نشد
  • مقاله پانزدهم در تنبيه آنان که صبح شيب از شب شباب ايشان دميده است و در آن صبحگاهي نسيم آگاهي به مشام ايشان نرسيده
  • حکايت سرد شدن پير سفيد موي از نفس آن خورشيد گرم خوي که با زلف شبرنگ دم از صبح سفيد مويي زد
  • مقاله شانزدهم در شرح حال نو رسيدگان غره به عهد جواني که غره ماه عيش و کامراني است
  • حکايت زاغي که چند روز در قفاي کبکي دويد و از رفتار خود بازمانده به وي نرسيد
  • مقاله هفدهم در اشارت به حسن خوبان و جمال محبوبان که دلفريب ترين گل اين بهارستانند و ناشکيب ترين نقش اين نگارستان
  • حکايت زنگي که روي خود را در آيينه بي زنگ ديد و به عکس روي خود آيينه را نپسنديد
  • مقاله هژدهم در اشارت به عشق که شور آن نمک خوان جگرخواران است و جراحت آن راحت جان دلفگاران
  • حکايت عاشقي که در حضور معشوق به قصد ديگري ديده گشاد و بدان کج نظري از نظر معشوق افتاد
  • مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعاني که از شعر شعر دامي بر ساخته اند و در دست و پاي هر پخته و خامي انداخته
  • حکايت مدح گفتن لاغري شاعر خواجه را که بر وي لباس آسودگي از فربهي تنگ آمده بود
  • مقاله بيستم در پند دادن فرزند ارجمند که در بستان طفوليت به نبات حسن پرورده باد و در بستان بلاغت به نهايت کمال پي آورده
  • حکايت پير هشيار با مريد فراموشکار
  • ختم خطاب و خاتمه کتاب




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است