کتابخانه فارسی
/
پيام مشرق اقبال لاهوري
/
قسمت دوم - افکار
/
نامه عالمگير
نامه عالمگير
به يکي از فرزندانش که دعاي مرگ پدر ميکرد
نداني که يزدان ديرينه بود
بسي ديد و سنجيد و بست و گشود
ز ما سينه چاکان اين تيره خاک
شنيد است صد ناله ي دردناک
بسي همچو شبير در خون نشست
نه يک ناله از سينه ي او گسست
نه از گريه ي پير کنعان تپيد
نه از درد ايوب آهي کشيد
مپندار آن کهنه نخچير گير
بدام دعاي تو گردد اسير
جستجو در مطالب سایت