کتابخانه فارسی
/
ديوان انوري
/
غزليات
/
شماره ٢٨٦: تو گر دوست داري مرا ور نداري
شماره ٢٨٦: تو گر دوست داري مرا ور نداري
تو گر دوست داري مرا ور نداري
منم همچنان بر سر دوستداري
به هر دست خواهي برون آي با من
ز تو دست برد و ز من بردباري
چه دارم ز عشق تو عمري گذشته
نياري بدين خاصيت روزگاري
چو گويم که خوارم ز عشق تو گويي
هم از مادر عشق زادست خواري
من از کار تو دست باري بشستم
زهي پايداري زهي دست کاري
تو داري سر آن که در کار خويشم
ز پاي اندر آري و سر درنياري
دل آنجا نهادم که عهدي بکردي
به پاي وفا بر کدام استواري
همان به که با خوي تو دل نبندم
که الحق چنين خوب خويي نداري
جستجو در مطالب سایت