اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان بيدل دهلوي / غزليات - بخش اول / شماره ٢٣٢: غباريم زحمت کش بادها

شماره ٢٣٢: غباريم زحمت کش بادها

غباريم زحمت کش بادها
بوحشت اسيرند آزادها
املها بدوش نفس بسته ايم
سفر يکقدم راه و اين زادها
جهان ستم چون نيستان پر است
زانگشت زنهار فريادها
بهر دامي از آرزو دانه ايست
گرفتار خويشند صيادها
برون آمدن نيست زين آب و گل
بناليد اي سرو و شمشادها
فسردن هم آسوده جان ميکند
بهر سنگ خفته است فرهادها
غنيمت شماريد پيغام هم
فراموشي است آخر اين يادها
بد و نيک تا کي شمارد کسي
جهان است بگذر زتعدادها
چه خوب و چه زشت از نظر رفته گير
پري ميزنند اين پريزادها
به پيري ستم کرد ضعف قوي
مپرسيد ازين خانه آبادها
بصد نقب ازين بيش نشگافتيم
که تا آب و خاکست بنيادها
زنقش قدم خاک ما غافل است
همه انتخابيم ازين صادها
نوي (بيدل) از ساز امکان نرفت
نشد کهنه تجديد ايجادها

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است