کتابخانه فارسی
/
ديوان خاقاني
/
غزليات
/
شماره ٧٣: جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
شماره ٧٣: جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
جوجوم کرد و چو بشنيد آه من بر من گرفت
آهي از عشقت درون دل نهان مي داشتم
چون برون شد بي من او راه دهن بر من گرفت
عشقت آتش در من افکند و مرا گفتا منال
ناله آتش بگاه سوختن بر من گرفت
دل به دست خويشتن شد کشته در پاي غمت
خود به خود کرد اين و جرم خويشتن بر من گرفت
عشق مي خواهد که چون لاله برون آيم ز پوست
من چو گل بودم درون پيرهن بر من گرفت
گفتم آخر درد خاقاني دوا يابد به صبر
چون طبيب عشق بشنيد اين سخن بر من گرفت
جستجو در مطالب سایت