کتابخانه فارسی
/
گلستان سعدي
/
باب اول - در سيرت پادشاهان
/
حکايت (٣٣)
حکايت (٣٣)
يکي از وزرا بر زيردستان رحمت آوردي و صلاح همگنان را بخير توسط کردي. اتفاقا بخطاب ملک گرفتار آمد. همگنان در استخلاص او سعي کردند و موکلان در معاقبتش ملاطفت نمودند و بزرگان ذکر سيرت خوبش بافواه بگفتند، تا ملک از سر عتاب او در گذشت، صاحبدلي بر اين اطلاع يافت و گفت:
تا دل دوستان بدست آري
بوستان پدر فروخته به
پختن ديگ نيکخواهان را
هر چه رخت سراست سوخته به
با بدانديش هم نکوئي کن
دهن سگ بلقمه دوخته به
جستجو در مطالب سایت