اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / گلستان سعدي / باب دوم - در اخلاق درويشان / حکايت (١٠)

حکايت (١٠)

يکي پرسيد از آن گم کرده فرزند
که اي روشن گهر پير خردمند
ز مصرش بوي پيراهن شنيدي
چرا در چاه کنعانش نديدي
بگفت احوال ما برق جهانست
دمي پيدا و ديگر دم نهانست
گهي بر طارم اعلي نشينم
گهي در پشت پاي خود نبينم
اگر درويش بر حالي بماندي
سر دست از دو عالم برفشاندي

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است