کتابخانه فارسی
/
حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي
/
الباب الاول
/
التمثيل في شأن من کان في هذه اعمي فهو في الاخرة اعمي جماعة العميان و احوال الفيل
التمثيل في شأن من کان في هذه اعمي فهو في الاخرة اعمي جماعة العميان و احوال الفيل
بود شهري بزرگ در حد غور
واندر آن شهر مردمان همه کور
پادشاهي در آن مکان بگذشت
لشکر آورد و خيمه زد بر دشت
داشت پيلي بزرگ با هيبت
از پي جاه و حشمت و صولت
مردمان را ز بهر ديدن پيل
آرزو خاست زانچنان تهويل
چند کور از ميان آن کوران
بر پيل آمدند از آن عوران
تا بدانند شکل و هيأت پيل
هر يکي تازيان در آن تعجيل
آمدند و به دست مي سودند
زانکه از چشم بي بصر بودند
هر يکي را به لمس بر عضوي
اطلاع اوفتاد بر جزوي
هر يکي صورت محالي بست
دل و جان در پي خيالي بست
چون بر اهل شهر باز شدند
برشان ديگران فراز شدند
آرزو کرد هر يکي زيشان
آنچنان گمرهان و بدکيشان
صورت و شکل پيل پرسيدند
وآنچه گفتند جمله بشنيدند
آنکه دستش بسوي گوش رسيد
ديگري حال پيل ازو پرسيد
گفت شکليست سهمناک عظيم
پهن و صعب و فراخ همچو گليم
وانکه دستش رسيد زي خرطوم
گفت گشتست مر مرا معلوم
راست چون ناودان ميانه تهيست
سهمناکست و مايه تبهيست
وانکه را بد ز پيل ملموسش
دست و پاي سطبر پربوسش
گفت شکلش چنانکه مضبوط است
راست همچون عمود مخروط است
هر يکي ديده جزوي از اجزا
همگان را فتاده ظن خطا
هيچ دل را ز کلي آگه ني
علم با هيچ کور همره ني
جملگي را خيالهاي محال
کرده مانند غتفره به جوال
از خدايي خلايق آگه نيست
عقلا را در اين سخن ره نيست
جستجو در مطالب سایت