اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي / الباب التاسع / حکايت

حکايت

آن شنيدي که در حد مرداشت
بود مردي گداي و گاوي داشت
از قضا را وباي گاوان خاست
هرکه را پنج بود چاربکاست
روستايي ز بيم درويشي
رفت تا بر قضا کند پيشي
بخريد آن حريص بي مايه
بدل گاو خر ز همسايه
چون برآمد ز بيع روزي بيست
از قضا خر بمرد و گاو بزيست
سر برآورد از تحير و گفت
کاي شناساي رازهاي نهفت
هرچه گويم بود ز نسناسي
چون تو خر را ز گاو نشناسي

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است