کتابخانه فارسی
/
ديوان شيخ بهايي
/
مستزاد
/
مستزاد
مستزاد
هرگز نرسيده ام من سوخته جان،
روزي به اميد
وز بخت سيه نديده ام، هيچ زمان،
يک روز سفيد
قاصد چو نويد وصل با من مي گفت،
آهسته بگفت
در حيرتم از بخت بد خود که چه سان؟
اين حرف شنيد
جستجو در مطالب سایت