اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / عشاقنامه عبيد زاکاني / عشاقنامه / پيغام رسانيدن قاصد

پيغام رسانيدن قاصد

ضمير پاک آن مرغ سخن ساز
چو اين افسانه کردم پيشش آغاز
شد از حال دل پر دردم آگاه
چو آتش گشت و شد با باد همراه
به خلوتگاه آن آرام جان رفت
باستادي ز هر چشمي نهان رفت
باو از هر دري افسانه ميگفت
حکايت خوب و استادانه ميگفت
ز من هر دم غمي تقرير ميکرد
ز دريائي نمي تقرير ميکرد
چو رمزي زين حکايت ياد کردي
سمنبر زان سخن فرياد کردي
بصنعت زين سخن دوري نمودي
بدو آئين مستوري نمودي

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است