کتابخانه فارسی
/
ديوان عطار
/
غزليات
/
شماره ٧٩٢: ماييم ز عالم معالي
شماره ٧٩٢: ماييم ز عالم معالي
ماييم ز عالم معالي
رندي دو سه اندرين حوالي
در عشق دلي و نيم جاني
بر داده به باد لاابالي
بگذشته ز هستي و گرفته
چون صوفي ابن وقت حالي
در صفه عاشقان حضرت
از برهنگي فکنده قالي
پس يافته برترين مقامي
احسنت زهي مقام عالي
ما را چه مرقع و چه اطلس
چه نيک کني چه بد سگالي
اي زاهد کهنه درد نقد است
برخيز که گوشه اي است خالي
تا ناله عاشقان نيوشي
بر خلق ز زهد چند نالي
آن مي که تو مي خوري حرام است
ما مي نخوريم جز حلالي
ما بر سر آتشيم پيوست
مستغرق بحر لايزالي
ما بي خوابيم و چون بود خواب
در حضرت قرب ذوالجلالي
چون خواب کند کسي که او را
از ريگ روان بود نهالي
عطار برو که دست بردي
از جمله عالم معالي
جستجو در مطالب سایت