کتابخانه فارسی
/
تذکرة الاوليا عطار
/
ملحقات تذکرة الاولياء (بخش هاي هفتاد و سه تا نود و هفت)
/
ذکر ابونصر سراج، رحمة الله عليه
ذکر ابونصر سراج، رحمة الله عليه
آن عالم عارف، آن حاکم خايف، آن امين زمره کبرا، آن نگين حلقه فقرا، آن زبده امشاج، شيخ وقت ابونصر سراج - رحمة الله عليه - امامي به حق بود ويگانه مطلق و متعين و متمکن؛ و او را «طاوس الفقرا».
گفتندي و صفت و نعت او نه چندان است که در قلم و بيان آيد و يا در عبارت و زبان گنجد؛ و در فنون علم کامل بود و در رياضت و معاملات شأني عظيم داشت و در حال و قال و شرح دادن به کلمات مشايخ آيتي بود و کتاب لمع او ساخته است؛ و اگر کسي خواهد بنگرد و از آنجا او را معلوم کند و من نيز کلمه يي چند بگويم.
سري و سهل را و بسي مشايخ کبار را ديده بود، و از طوس بود. ماه رمضان به بغداد بود و در مسجد شونيزيه خلوت خانه يي بدو دادند و امامت درويشان بدو مسلم داشتند، تا عيد جمع اصحاب را امامت کرد و اندر تراويج پنج بار قرآن ختم کرد.
هر شب خادم قرصي به در خلوت خانه او بردي و بدو دادي، تا روز عيد شد. و او برفت. خادم نگاه کرد. آن قرصکها بر جاي بود.
نقل است که شبي زمستان بود و جماعتي نشسته بودند و در معرفت سخن مي رفت و آتش در آتشدان مي سوخت. شيخ را حالتي درآمد و روي بر آن آتش نهاد.
خداي را سجده آورد. مريدان که آن حال مشاهده کردند، جمله از بيم بگريختند. چون روز ديگر باز آمدند. گفتند: «شيخ سوخته باشد».
شيخ را ديدند در محراب نشسته، روي او چون ماه مي تافت. گفتند: «شيخا! اين چه حالت است؟ که ما چنان دانستيم که جمله روي تو سوخته باشد».
گفتد: «آري کسي که بر اين درگاه آب روي خود ريخته بود، آتش روي او نتواند سوخت ». و گفت: «عشق آتش است، در سينه و دل عاشقان مشتعل گردد و هرچه مادون الله است همه را بسوزاند و خاکستر مي کند».
از ابن سالم شنودم که گفت: «نيت به خداست و از خداست و براي خداست و آفاتي که در نماز افتد از نيت افتد و اگر چه بسيار بود آنرا موازنه نتوان کرد بانيتي که خدا را بود و به خداي بود».
و سخن اوست که گفت: «مردمان در ادب بر سه قسم اند: يکي اهل دنيا که ادب به نزديک ايشان فصاحت و بلاغت و حفظ علم و رسم و اسماء ملوک و اشعار عرب است، و ديگر اهل دين که ادب به نزديک ايشان تأديب جوارح و حفظ حدود و ترک شهوات و رياضت نفس بود، و ديگر اهل خصوص که به نزديک ايشان ادب طهارت دل و مراعات سر و وفاء عهد ونگاه داشتن وقت است و کم نگرستن، به خاطرهاي پراگنده ونيکو کرداري در محل طلب و وقت حضور و مقام قرب است ».
نقل است که گفت: «هر جنازه يي که بر پيش خاک من بگذارند مغفور بود تا در طول هر جنازه يي که آرند نخست در پيش خاک او بدارند به حکم اين اشارت، و آن گاه ببرند؛ قدس الله سره العزيز و رحمة الله عليه.
جستجو در مطالب سایت