کتابخانه فارسی
/
مصيبت نامه عطار
/
المقالة الاولي
/
الحکاية والتمثيل
الحکاية والتمثيل
آن يکي در خواند مجنون را ز راه
گفت اگر خواهي تو ليلي را بخواه
گفت هرگز مي نبايد زن مرا
بس بود اين زاري و شيون مرا
گفت او را چون نميخواهي برت
اين همه سودا برون کن از سرت
ياد خوشتر گفت از ليلي مرا
سرکشي او را و واويلي مرا
مغز عشق عاشقان يادي بود
هر چه بگذشتي ازين بادي بود
من نيم زان عاشقي شهوت پرست
تا کنم خالي ز ياد دوست دست
تا که باشد ياد غيري در حساب
ذکر مولي باشد از تو در حجاب
چون همه ياد تو از مولي بود
همچو مجنونت همه ليلي بود
جستجو در مطالب سایت