کتابخانه فارسی
/
مصيبت نامه عطار
/
المقالة الحادية عشر
/
الحکاية والتمثيل
الحکاية والتمثيل
در رهي ميرفت هارون گرمگاه
ديد ميلي سر برآورده براه
کرد هارون قصد ميل سايه دار
گشت بهلول از دگر سوي آشکار
گفت بفکن طمطراق اي پرهوس
چون ز دنيا سايه ميليت بس
سوي باغ و منظر و ايوان و خيل
چيست ان يکفيک ظل الميل ميل
چون فراسر ميشود در سايه
پس بود بسيار اندک مايه
دنيي دون چون نهنگي سرکشيد
نيک و بد را تا بگردن درکشيد
جمله را تا حشر برپيچيد دست
هيچکس از دام مکر او نجست
جمله شيران بزنجير ويند
زير دست حکم و تسخير ويند
گر ز بي مغزي تو دنيا دوستي
چون پيازي پاي تا سر پوستي
جستجو در مطالب سایت