کتابخانه فارسی
/
عشاقنامه عراقي
/
فصل هفتم
/
سر آغاز
سر آغاز
ما مقيم آستان توايم
عندليبان بوستان توايم
گر رويم از درت و گر نرويم
از تو گوييم و هم ز تو شنويم
چون که در دام تو گرفتاريم
از تو پرواي خويش چون داريم؟
چون دم از آشنايي تو زنيم
ميل بيگانگي چگونه کنيم؟
سر ما و آستانه در تو
منتظر تا رويم در سر تو
تو مپندار کز در تو رويم
به سر تو، که در سر تو رويم
تا ز عشق تو جرعه اي خورديم
دل بداديم و جان فدا کرديم
تا به کوي تو راهبر گشتيم
جز تو، از هرچه بود برگشتيم
تا ز جان با غم تو پيوستيم
رخت هستي خويش بربستيم
تا ز شوق تو مست و حيرانيم
ره به هستي خود نمي دانيم
چون به سوداي تو گرفتاريم
سر سوداي خود کجا داريم؟
تاب حسن تو آتشي افروخت
دل ما را بدان بخواهد سوخت
جستجو در مطالب سایت