کتابخانه فارسی
/
ديوان فروغي بسطامي
/
غزليات
/
شماره ٣٩٢: مهر از تو نديدم و وفا هم
شماره ٣٩٢: مهر از تو نديدم و وفا هم
مهر از تو نديدم و وفا هم
جور از تو کشيدم و جفا هم
چيزي به دلت اثر ندارد
آسوده ز وردم از دعا هم
يک دل ز تو شادمان نديدم
غير از تو ملول و آشنا هم
چشمت ز نگاه مردم افکن
قلاش فکند و پارسا هم
زلفت ز کمند پيچ در پيچ
درويش گرفت و پادشا هم
از دير و حرم مسافران را
مقصود تويي و مدعا هم
من اول و آخري ندارم
مبدا تويي و منتها هم
هر منظرت از مه دو هفته
شهري متحيرند ما هم
بالاي تو هر کجا نشيند
بس فتنه که خيزد و بلا هم
چندان نگه تو بي خودم کرد
کز خويش گذشتم از خدا هم
تا زان سر کوي پا کشيدم
دستم از کار رفت و پا هم
در دور دهان و چشم ساقي
از زهد برستم از ريا هم
بس خرقه به کوي مي فروشان
رهن مي ناب شد روا هم
از جلوه مهوشي فروغي
مغلوب هوس شدي هوا هم
جستجو در مطالب سایت