کتابخانه فارسی
/
ديوان مسعود سعد سلمان
/
قصائد
/
در آغاز گرفتاري ساخته است
در آغاز گرفتاري ساخته است
تا مرا بود بر ولايت دست
بودم ايزد پرست و شاه پرست
امر شه را و حکم الله را
نبدادم به هيچ وقت از دست
دل به غزو و به شغل داشتمي
دشمنان را از آن همي دل خست
چون به کفار مي نهادم روي
بس کس از تيغ من همي به نرست
به يکي حمله من افتادي
خيل دشمن ز ششهزار نشست
مگر از زخم تيغ من آهن
حلقه گشت و ز زخم تيغ بجست
آمد اکنون دو پاي من بگرفت
خويشتن در حمايتم پيوست
من کنون از براي راحت او
به گه خفتن و بخاست و نشست
دست در دست برده چون مصروع
پاي در پاي مي کشم چون مست
بس که گويند از حمايت اگر
بکشي دست و رسم آن آئين هست
جز به فرمان شهريار جهان
باز کي دارم از حمايت دست
تا نگويد کسي که از سر جهل
بنده مسعود امان خود بشکست
جستجو در مطالب سایت