اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان مسعود سعد سلمان / قصائد / در تهنيت عيد و مدح سلطان محمود

در تهنيت عيد و مدح سلطان محمود

رسيد عيد و ز ما ماه روزه کرد گذر
وداع بايد کردش که کرد راي سفر
به ما مقدمه عيد فر خجسته رسيد
براند روزه فرخنده ساقه لشکر
برفت زود ز نزديک ما و نيست شگفت
که زودتر رود آن چيز کو گرامي تر
مه صيام درختي است بار او رحمت
به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر
بزرگوار مها و خجسته اياما
چه گفت خواهي از ما به خالق اکبر
نداشتيم تو را آنچنان که واجب بود
شدي و ماند حقت خلق را به گردن بر
حقت شناخت که داند چنانکه هست روا
بسرت برد که داند چنانکه برد به سر
امير غازي محمود سيف دولت و دين
خدايگان جهاندار خسرو صفدر
مظفري ملکي کش ملوک روي زمين
همي ببوسند از بندگي رکاب به زر
سپهر خواست که باشد مظفر و ميمون
ستاره خواست که باشدش گوهر افسر
از آن سپهر بر افراخت همچو ايوانش
وز آن ستاره فروزنده گشت همچو گهر
بدان سبب که فلک پاره اي ز همت اوست
همي نگردد قادر بر او قضا و قدر
زمين ز سم پي پيل کوه پيکر او
همي بلرزد ز آن ساخت کوه را لنگر
وز آن که گوهر بر افسرش همي باشد
شده است تابش خورشيد دايه گوهر
خدايگانا آمد مه صيام و گذشت
تو شادمانه بمان در جلالت و مگذر
به کامگاري و دولت به تخت ملک نشين
به شادماني و رامش بساط لهو سير
گذاردي حق روزه چنانکه واجب بود
به حاصل آمد خشنودي ايزد داور
خجسته باشد شب قدرو روز نو از تو
هر آنچه کردي پذيرفته درگه محشر

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است