کتابخانه فارسی
/
ديوان مسعود سعد سلمان
/
قصائد
/
هم در ستايش او
هم در ستايش او
آمد صفر امروز چو دي رفت محرم
اين شاديت آورد گر آن بود همه غم
تا بر عقب ماه محرم صفر آيد
شاديت فزون باد و همه ساله غمت کم
اي بار خدايي که تو را يار نباشد
در حرمت و در مکرمت از تخمه آدم
تا هست تو را دولت و اقبال پياپي
تو جام مي لعل همي خواه دمادم
من بنده يکي فال نکو خواهم گفتن
اندر خور ايام تو اي مفخر عالم
خواهم ز خدا تا بود اين گردش ايام
بهتر بودت حال مؤخر ز مقدم
اي بوالفرجي کز تو فرح يافته احرار
وي بونصري کز تو شده نصرت محکم
تا لاجرم افلاک همي گويد و ايام
احسنت زهي پور گرانمايه رستم
همواره تو را دولت و اقبال قرين باد
تا جز به خداوندي و رادي نزني دم
تا روي بتان باشد چون چشم سمن سرخ
تا پشت سمن باشد چون زلف بتان خم
پايندگيت داد به عز اندر ايزد
کاندر دل احرار عزيزي و مکرم
تا شاد همي باش بدين فرو بدين شان
با حشمت اسکندر و با مرتبت جم
همواره بر اعداي تو ايام دژم باد
روز تو به انواع هميشه خوش و خرم
جستجو در مطالب سایت