کتابخانه فارسی
/
توصيفات مسعود سعد سلمان
/
شهرآشوب
/
دل دلدار چو مغناطيس است
دل دلدار چو مغناطيس است
اي خجسته بر چو سيم تو را
تيغ بدريده غيبه جوشن
آنکه شمشير زد همي گه جنگ
قصد زحمت نکرد گاه زدن
دل تو هست سنگ مغناطيس
به سوي خويش مي کشد آهن
جستجو در مطالب سایت