اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان فيض کاشاني / غزل ها - قسمت دوم / شماره ٨: عشق رسيد و دل بزد نوبت پادشاه نو

شماره ٨: عشق رسيد و دل بزد نوبت پادشاه نو

عشق رسيد و دل بزد نوبت پادشاه نو
عقل و سپاه عقل را کرد برون سپاه نو
لشکر عشق خيمه زد در بر و بوم ملک دل
غلغله در بدن فکند مقدم پادشاه نو
عشق بدل مقيم شد دولت دل عظيم شد
يافت ز يمن طلعتش شوکت تازه جاه نو
قاضي شرع تاج يافت مذهب حق رواج يافت
در صف صوفيان چو زد نوبت لا اله نو
رسم و رهي که عقل داشت کرد از آن کناره دل
عشق چو در ميان نهاد رسم نوي و راه نو
سوخته بود راه من دلق من و کلاه من
دوختم از لباس عشق دلق نو و کلاه نو
زاهد رو بکعبه را قبله صد و مرا يکيست
گر چه بهر دمي کنم روي بقبله گاه نو
رو بنما که بر سپهر کهنه شدند ماه و مهر
اي رخت آفتاب نو هر طرفيش ماه نو
(فيض) بسينه تا به کي آه قديم ميکني
هر نفس از درون برآر ناله تازه آه نو

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است