کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر اول از مثنوي
/
نوميد کردن وزير مريدان را از رفض خلوت
نوميد کردن وزير مريدان را از رفض خلوت
آن وزير از اندرون آواز داد
کاي مريدان از من اين معلوم باد
که مرا عيسي چنين پيغام کرد
کز همه ياران و خويشان باش فرد
روي در ديوار کن تنها نشين
وز وجود خويش هم خلوت گزين
بعد ازين دستوري گفتار نيست
بعد ازين با گفت و گويم کار نيست
الوداع اي دوستان من مرده ام
رخت بر چارم فلک بر برده ام
تا به زير چرخ ناري چون حطب
من نسوزم در عنا و در عطب
پهلوي عيسي نشينم بعد ازين
بر فراز آسمان چارمين
جستجو در مطالب سایت