کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر اول از مثنوي
/
در بيان آنک نادر افتد کي مريدي در مدعي مزور اعتقاد بصدق ببندد کي او کسي است و بدين اعتقاد به مقامي برسد کي شيخش در خواب نديده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شيخش را گزند کند وليکن بنادر نادر
در بيان آنک نادر افتد کي مريدي در مدعي مزور اعتقاد بصدق ببندد کي او کسي است و بدين اعتقاد به مقامي برسد کي شيخش در خواب نديده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شيخش را گزند کند وليکن بنادر نادر
ليک نادر طالب آيد کز فروغ
در حق او نافع آيد آن دروغ
او به قصد نيک خود جايي رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد
چون تحري در دل شب قبله را
قبله ني و آن نماز او روا
مدعي را قحط جان اندر سرست
ليک ما را قحط نان بر ظاهرست
ما چرا چون مدعي پنهان کنيم
بهر ناموس مزور جان کنيم
جستجو در مطالب سایت