اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / مثنوي معنوي / دفتر اول از مثنوي / در بيان آنک عاشق دنيا بر مثال عاشق ديواريست کي بر و تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کي آن تاب و رونق از ديوار نيست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلي دل بر ديوار نهاد چون پرتو آفتاب بآفتاب پيوست او محروم ماند ابدا و حيل بينهم و بين ما يشتهون

در بيان آنک عاشق دنيا بر مثال عاشق ديواريست کي بر و تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کي آن تاب و رونق از ديوار نيست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلي دل بر ديوار نهاد چون پرتو آفتاب بآفتاب پيوست او محروم ماند ابدا و حيل بينهم و بين ما يشتهون

عاشقان کل نه عشاق جزو
ماند از کل آنک شد مشتاق جزو
چونک جزوي عاشق جزوي شود
زود معشوقش بکل خود رود
ريش گاو و بنده غير آمد او
غرقه شد کف در ضعيفي در زد او
نيست حاکم تا کند تيمار او
کار خواجه خود کند يا کار او

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است