کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر سيم از کتاب مثنوي
/
وصيت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کي مرا نديده باشي
وصيت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کي مرا نديده باشي
وا مگردان هيچ ازينها دم مزن
تا نيايد بر من و تو صد حزن
عاقبت پيدا شود آثار اين
چون علامتها رسيد اي نازنين
در زمان از سوي ميدان نعره ها
مي رسيد از خلق و پر مي شد هوا
شاه از آن هيبت برون جست آن زمان
پابرهنه کين چه غلغلهاست هان
از سوي ميدان چه بانگست و غريو
کز نهيبش مي رمد جني و ديو
گفت عمران شاه ما را عمر باد
قوم اسرائيليانند از تو شاد
از عطاي شاه شادي مي کنند
رقص مي آرند و کفها مي زنند
گفت باشد کين بود اما وليک
وهم و انديشه مرا پر کرد نيک
جستجو در مطالب سایت