کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر سيم از کتاب مثنوي
/
دعاکردن موسي آن شخص را تا بايمان رود از دنيا
دعاکردن موسي آن شخص را تا بايمان رود از دنيا
موسي آمد در مناجات آن سحر
کاي خدا ايمان ازو مستان مبر
پادشاهي کن برو بخشا که او
سهو کرد و خيره رويي و غلو
گفتمش اين علم نه درخورد تست
دفع پنداريد گفتم را و سست
دست را بر اژدها آنکس زند
که عصا را دستش اژدرها کند
سر غيب آن را سزد آموختن
که ز گفتن لب تواند دوختن
درخور دريا نشد جز مرغ آب
فهم کن والله اعلم بالصواب
او به دريا رفت و مرغ آبي نبود
گشت غرقه دست گيرش اي ودود
جستجو در مطالب سایت