کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر ششم هم از مثنوي
/
باز سؤال کردن صوفي از آن قاضي
باز سؤال کردن صوفي از آن قاضي
گفت صوفي که چه بودي کين جهان
ابروي رحمت گشادي جاودان
هر دمي شوري نياوردي به پيش
بر نياوردي ز تلوينهاش نيش
شب ندزديدي چراغ روز را
دي نبردي باغ عيش آموز را
جام صحت را نبودي سنگ تب
آمني با خوف ناوردي کرب
خود چه کم گشتي ز جود و رحمتش
گر نبودي خرخشه در نعمتش
جستجو در مطالب سایت