کتابخانه فارسی
/
مثنوي معنوي
/
دفتر ششم هم از مثنوي
/
بيان آنک بي کاران و افسانه جويان مثل آن ترک اند و عالم غرار غدار هم چو آن درزي و شهوات و زبان مضاحک گفتن اين دنياست و عمر هم چون آن اطلس پيش اين درزي جهت قباي بقا و لباس تقوي ساختن
بيان آنک بي کاران و افسانه جويان مثل آن ترک اند و عالم غرار غدار هم چو آن درزي و شهوات و زبان مضاحک گفتن اين دنياست و عمر هم چون آن اطلس پيش اين درزي جهت قباي بقا و لباس تقوي ساختن
اطلس عمرت به مقراض شهور
برد پاره پاره خياط غرور
تو تمنا مي بري که اختر مدام
لاغ کردي سعد بودي بر دوام
سخت مي تولي ز تربيعات او
وز دلال و کينه و آفات او
سخت مي رنجي ز خاموشي او
وز نحوس و قبض و کين کوشي او
که چرا زهره طرب در رقص نيست
بر سعود و رقص سعد او مه ايست
اخترت گويد که گر افزون کنم
لاغ را پس کليت مغبون کنم
تو مبين قلابي اين اختران
عشق خود بر قلب زن بين اي مهان
جستجو در مطالب سایت