اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت اول / شماره ٢٤٤: چه شدي گر تو همچون من شدييي عاشق اي فتا

شماره ٢٤٤: چه شدي گر تو همچون من شدييي عاشق اي فتا

چه شدي گر تو همچون من شدييي عاشق اي فتا
همه روز اندر آن جنون همه شب اندر اين بکا
ز دو چشمت خيال او نشدي يک دمي نهان
که دو صد نور مي رسد به دو ديده از آن لقا
ز رفيقان گسستيي ز جهان دست شستيي
که مجرد شدم ز خود که مسلم شدم تو را
چو بر اين خلق مي تنم مثل آب و روغنم
ز برونيم متصل به درونه ز هم جدا
ز هوس ها گذشتيي به جنون بسته گشتيي
نه جنوني ز خلط و خون که طبيبش دهد دوا
که طبيبان اگر دمي بچشندي از اين غمي
بجهندي ز بند خود بدرندي کتاب ها
هله زين جمله درگذر بطلب معدن شکر
که شوي محو آن شکر چو لبن در زلوبيا

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است