اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت اول / شماره ٢٦٠: چرخ فلک با همه کار و کيا

شماره ٢٦٠: چرخ فلک با همه کار و کيا

چرخ فلک با همه کار و کيا
گرد خدا گردد چون آسيا
گرد چنين کعبه کن اي جان طواف
گرد چنين مايده گرد اي گدا
بر مثل گوي به ميدانش گرد
چونک شدي سرخوش بي دست و پا
اسب و رخت راست بر اين شه طواف
گر چه بر اين نطع روي جا به جا
خاتم شاهيت در انگشت کرد
تا که شوي حاکم و فرمانروا
هر که به گرد دل آرد طواف
جان جهاني شود و دلربا
همره پروانه شود دلشده
گردد بر گرد سر شمع ها
زانک تنش خاکي و دل آتشي ست
ميل سوي جنس بود جنس را
گرد فلک گردد هر اختري
زانک بود جنس صفا با صفا
گرد فنا گردد جان فقير
بر مثل آهن و آهن ربا
زانک وجودست فنا پيش او
شسته نظر از حول و از خطا
مست همي کرد وضو از کميز
کز حدثم بازرهان ربنا
گفت نخستين تو حدث را بدان
کژمژ و مقلوب نبايد دعا
زانک کليدست و چو کژ شد کليد
وا شدن قفل نيابي عطا
خامش کردم همگان برجهيد
قامت چون سرو بتم زد صلا
خسرو تبريز شهم شمس دين
بستم لب را تو بيا برگشا

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است