کتابخانه فارسی
/
ديوان شمس
/
غزليات - قسمت دوم
/
شماره ٤٩: برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
شماره ٤٩: برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
دل را ز خواب برکن هنگام رفتن آمد
تا کي اشارت آيد تو ناشنوده آري
ترسم که عشق گويد کاين خواجه کودن آمد
رفتند خوشه چينان وين خوشه چين نشسته
کز ثقل و از گراني چون تل خرمن آمد
جستجو در مطالب سایت