اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت دوم / شماره ١٠٣: بر آستانه اسرار آسمان نرسد

شماره ١٠٣: بر آستانه اسرار آسمان نرسد

بر آستانه اسرار آسمان نرسد
به بام فقر و يقين هيچ نردبان نرسد
گمان عارف در معرفت چو سير کند
هزار اختر و مه اندر آن گمان نرسد
کسي که جغدصفت شد در اين جهان خراب
ز بلبلان ببريد و به گلستان نرسد
هر آن دلي که به يک دانگ جو جوست ز حرص
به دانک بسته شود جان او به کان نرسد
علف مده حس خود را در اين مکان ز بتان
که حس چو گشت مکاني به لامکان نرسد
که آهوي متأنس بماند از ياران
به لاله زار و به مرعاي ارغوان نرسد
به سوي عکه روي تا به مکه پيوندي
برو محال مجو کت همين همان نرسد
پياز و سير به بيني بري و مي بويي
از آن پياز دم ناف آهوان نرسد
خموش اگر سر گنجينه ضميرستت
که در ضمير هدي دل رسد زبان نرسد

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است