کتابخانه فارسی
/
ديوان شمس
/
غزليات - قسمت دوم
/
شماره ١٠٦: بگو به گوش کساني که نور چشم منند
شماره ١٠٦: بگو به گوش کساني که نور چشم منند
بگو به گوش کساني که نور چشم منند
که باز نوبت آن شد که توبه ها شکنند
هزار توبه و سوگند بشکنند آن دم
که غمزه هاي دلارام طبل حسن زنند
چو يار مست خرابست و روز روز طرب
به غير شنگي و مستي بيا بگو چه کنند
به گوش هوش بگفتم به آب روي برو
که اين دم ار که قافي هم از بنت بکنند
ز بس که خرقه گرو برد پير باده فروش
کنون به کوي خرابات جمله بوالحسن اند
بگير مطرب جاني قنينه کاني
نواز تنتن تنتن که جمله بي تو تنند
مقيم همچو نگين شو به حلقه عشاق
که غير حلقه عشاق جمله ممتحنند
به جان جمله مردان که هر که عاشق نيست
همه زنند به معني ببين زنان چه زنند
به جان جمله جان ها که هر کش آن جان نيست
همه تنند نگه کن فروتنان چه تنند
خموش باش که گفتي از اين سپيتر چيست
خسان سياه گليمند اگر چه ياسمنند
جستجو در مطالب سایت