اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت دوم / شماره ٢٨١: سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر

شماره ٢٨١: سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر

سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر
طبله کالبد آورده ام آخر بنگر
بر سر کوي تو پرطبله من بين و بخر
شانه ها و شبه ها و سره روغن ها تر
شبه من غم تو روغن من مرهم تو
شانه ام محرم آن زلف پر از فتنه و شر
از فراقت تلفم گشته خيالت علفم
که دلم را شکمي شد ز تو پرجوع بقر
من ندانم چه کسم کز شکرت پرهوسم
اي مگس ها شده از ذوق شکرهات شکر
پرده بردار صبا از بر آن شهره قبا
تا ز سيمين بر او گردد کارم همه زر
چند گويي تو بجو يار وزو دست بشو
در دو عالم نبود يار مرا يار دگر
چون خرد ماند و دل با من اي خواجه بهل
ماه و خورشيد که ديدست در اعضاي بشر
چون که در جان مني شسته به چشمان مني
شمس تبريز خداوند تو چوني به سفر

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است