اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت دوم / شماره ٦٦٤: مخمورم پرخواره اندازه نمي دانم

شماره ٦٦٤: مخمورم پرخواره اندازه نمي دانم

مخمورم پرخواره اندازه نمي دانم
جز شيوه آن غمزه غمازه نمي دانم
ياران به خبر بودند دروازه برون رفتند
من بي ره و سرمستم دروازه نمي دانم
آوازه آن ياران چون مشک جهان پر شد
ز آواز بشد عقلم آوازه نمي دانم
تا روي تو را ديدم من همچو گل تازه
گشتم خرف و کهنه ار تازه نمي دانم
گويند که لقمان را يک کازه تنگي بد
زين کوزه ميي خوردم کان کازه نمي دانم

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است