اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت سوم / شماره ٣٢٠: عاشقان نالان چو ناي و عشق همچون ناي زن

شماره ٣٢٠: عاشقان نالان چو ناي و عشق همچون ناي زن

عاشقان نالان چو ناي و عشق همچون ناي زن
تا چه ها در مي دمد اين عشق در سرناي تن
هست اين سر ناپديد و هست سرنايي نهان
از مي لب هاش باري مست شد سرناي من
گاه سرنا مي نوازد گاه سرنا مي گزد
آه از اين سرنايي شيرين نواي ني شکن
شمع و شاهد روي او و نقل و باده لعل او
اي ز لعلش مست گشته هم حسن هم بوالحسن
بوحسن گو بوالحسن را کو ز بويش مست شد
وان حسن از بو گذشت و قند دارد در دهن
آسمان چون خرقه رقصان و صوفي ناپديد
اي مسلمانان کي ديده ست خرقه رقصان بي بدن
خرقه رقصان از تن است و جسم رقصان است ز جان
گردن جان را ببسته عشق جانان در رسن
اي دل مخمور گويي باده ات گيرا نبود
باده گيراي او وانگه کسي با خويشتن

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است