اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان شمس / غزليات - قسمت سوم / شماره ٤٢٥: پروانه شد در آتش گفتا که همچنين کن

شماره ٤٢٥: پروانه شد در آتش گفتا که همچنين کن

پروانه شد در آتش گفتا که همچنين کن
مي سوخت و پر همي زد بر جا که همچنين کن
شمع و فتيله بسته با گردن شکسته
مي گفت نرم نرمک با ما که همچنين کن
مومي که مي گدازد با سوز مي بسازد
در تف و تاب داده خود را که همچنين کن
گر سيم و زر فشاني در سود اين جهاني
سودت ندارد آن ها الا که همچنين کن
دامان پر ز گوهر کرد و نشست بر سر
وز رشک تلخ گشته دريا که همچنين کن
از نيک و بد بريده وز دام ها پريده
بر کوه قاف رفته عنقا که همچنين کن
رخساره پاک کرده دراعه چاک کرده
با خار صبر کرده گل ها که همچنين کن
صد ننگ و نام هشته با عقل خصم گشته
بر مغزها دويده صهبا که همچنين کن
خالي شده ست و ساده نه چشم برگشاده
لب بر لبش نهاده سرنا که همچنين کن
چل سال چشم آدم در عذر داشت ماتم
گفته به کودکانش بابا که همچنين کن
خاموش باش و صابر عبرت بگير آخر
خامش شده ست و گريان خارا که همچنين کن
تبريز شمس دين را بين کز ضياي جاني
پر کرده از جلالت صحرا که همچنين کن

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است