کتابخانه فارسی
/
ديوان شمس
/
غزليات - قسمت سوم
/
شماره ٧٧٣: در خانه دل اي جان آن کيست ايستاده
شماره ٧٧٣: در خانه دل اي جان آن کيست ايستاده
در خانه دل اي جان آن کيست ايستاده
بر تخت شه کي باشد جز شاه و شاه زاده
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهي
مخمور مي چه خواهد جز نقل و جام و باده
نقلي ز دل معلق جامي ز نور مطلق
در خلوت هوالحق بزم ابد نهاده
اي بس دغل فروشان در بزم باده نوشان
هش دار تا نيفتي اي مرد نرم و ساده
در حلقه قلاشي زنهار تا نباشي
چون غنچه چشم بسته چون گل دهان گشاده
چون آينه است عالم نقش کمال عشق است
اي مردمان کي ديده است جزوي ز کل زياده
چون سبزه شو پياده زيرا در اين گلستان
دلبر چو گل سوار است باقي همه پياده
هم تيغ و هم کشنده هم کشته هم کشنده
هم جمله عقل گشته هم عقل باده داده
آن شه صلاح دين است کو پايدار بادا
دست عطاش دايم در گردنم قلاده
جستجو در مطالب سایت