اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / هفت اورنگ جامي / دفتراول ازسلسلة الذهب (جابلقا دادعليشاه و اصغر جانفدا) / در مذمت صوفي نمايان ظاهر آراي و معني گزاران صورت پيراي

در مذمت صوفي نمايان ظاهر آراي و معني گزاران صورت پيراي

حذر از صوفيان شهر و ديار
همه نا مردم اند و مردمخوار
هر چه دادي به دستشان خوردند
هر چه آمد ز دستشان کردند
کارشان غير خواب و خوردن ني
هيچ شان فکر روز مردن ني
ذکرشان صرف بهر سفره و آش
فکرشان صرف در وجوه معاش
هر يکي کرده منزلي ديگر
نام آن خانقاه يا لنگر
بهر نيل اماني و شهوات
کرده ميل اواني و ادوات
فرش هاي لطيف افکنده
ظرف هاي نکو پراکنده
ديگدان کنده ديگ بنهاده
کرده آلات طبخ آماده
چشم بر در که کيست کز ده و شهر
يافته از طريق مردان بهر
گوشت يا آرد آورد دو سه من
تا نشيند به صدر شيخ زمن
سر انبان لاف بگشايد
بر حريفان گزاف پيمايد
نکند بس ز مهمل و قلماش
تا به آن دم که پخته گردد آش
هرگز اسباب آش ناديده
نگشاده بر آشنا ديده
بهر آش است آشنايي او
ز آتش ديگ روشنايي او
هر کجا مفسدي مجالي يافت
کامردي را ز شهر سر برتافت
کرد ياد حضور درويشان
که سرم خاک مقدم ايشان
سفره پر نان و فوطه پر خرما
کيسه پر نقل و کاسه پر حلوا
آمد از شهر تا به منزل وي
امردک هم دوان دوان در پي
سر درون زد که السلام عليک
ليتني دائما اعيش لديک
شيخ برجست و در جواب سلام
که عليک السلام و الاکرام
در هم آويختند هر دو دغل
به تمناي دستبوس و بغل
امردک نيز پيش شيخ دويد
روي بر دست و پاي او ماليد
او هم از رحمت مسلماني
بوسه اي برزدش به پيشاني
بعد ازان شيخ جاي خود بنشست
پرسش حال و کار در پيوست
کارتان چيست حال تان چونست
اهل و مال و عيال تان چونست
يک به يک را جواب نيک شنيد
رو در آن شخص کرد و زو پرسيد
کين پسر مي شود تو را فرزند
يا نه شاگرد توست و خويشاوند
گفت ازين هر سه نيست هيچکدام
ليک با ماش نسبتي ست تمام
نسبتي دور دور کرد بيان
که ازان سر کار گشت عيان

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است