اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / هفت اورنگ جامي / سلامان و ابسال / حکايت روباه و روباه بچه

حکايت روباه و روباه بچه

گفت با روباه بچه مادرش
چون به باغ ميوه آمد رهبرش
ميوه چندان خور که بتواني به تگ
رستگاري يافتن ز آسيب سگ
گفت اي مادر چو بينم ميوه را
کي توانم کار بست اين شيوه را
حرص ميوه پرده هوشم شود
وز گزند سگ فراموشم شود

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است