اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان بيدل دهلوي / غزليات - بخش پنجم

غزليات - بخش پنجم

  • شماره ١: دل پا شکسته حق طلب برهت چگونه ادا کند
  • شماره ٢: دل با غبار هستي ربط آنقدر ندارد
  • شماره ٣: دل بال ياس زد نفس مغتنم نماند
  • شماره ٤: دل بخورسندي اگر ترک هوس ميگيرد
  • شماره ٥: دل بزلف يار هم آرام نتوانست کرد
  • شماره ٦: دل بقيد جسم از علم يقين بيگانه ماند
  • شماره ٧: دل تابکيم جز پي آزار نگردد
  • شماره ٨: دل تا نظر گشود بخويش آفتاب ديد
  • شماره ٩: دل چو آزاد از تعلق شد منور ميشود
  • شماره ١٠: دل چو شد روشن جهان هم مشرب او ميشود
  • شماره ١١: دل جهان ديگر ازمرآت يکديگر شود
  • شماره ١٢: دل جهان ديگر از رفع کدورت مي شود
  • شماره ١٣: دل خاک سر کوي وفا شد چه بجا شد
  • شماره ١٤: دل خلوت انديشه يار است ببينيد
  • شماره ١٥: دلدار رفت و ديده بحيرت دوچار ماند
  • شماره ١٦: دلدار گذشت و نگه بازپسين ماند
  • شماره ١٧: دلدار مقيم دل ما شد چه بجا شد
  • شماره ١٨: دل در جسد شبهه عبارت چه نمايد
  • شماره ١٩: دل زپيش عمرهاست سجده کمين ميرود
  • شماره ٢٠: دل زهر انديشه با رنگي مقابل مي شود
  • شماره ٢١: دل سحر گاهي بگلشن ياد آن رخسار کرد
  • شماره ٢٢: دل شکستي دارد از معموره بر هامون زنيد
  • شماره ٢٣: دل شهره تسليم زضبط نفسم شد
  • شماره ٢٤: دل صبر آزما کمتر زدار و گير فرسايد
  • شماره ٢٥: دل گداخته بر شش جهت بغل واکرد
  • شماره ٢٦: دل مبادا فسرده تا برکس نگردد کار سرد
  • شماره ٢٧: دل مپرسيد چرا سوخته يا ميسوزد
  • شماره ٢٨: دلها تأمل آينه حسن مطلقند
  • شماره ٢٩: دليل شکوه من سعي نارسا نشود
  • شماره ٣٠: دماغ بلبل ما کي هواي بال و پر دارد
  • شماره ٣١: دماغ وحشت آهنگان خيال آور نميباشد
  • شماره ٣٢: دميکه تيغ تو خون مرا بحل گيرد
  • شماره ٣٣: دندان بخنده چون کند آن لعل تر سپيد
  • شماره ٣٤: دنيا و تلاش هوس بيخبري چند
  • شماره ٣٥: دور گردون تا دماغ جام عيشم تازه کرد
  • شماره ٣٦: دوستان از منش دعا مبريد
  • شماره ٣٧: دوستان افسرد دل چندي بآهش خون کنيد
  • شماره ٣٨: دوستان در گوشه چشم تغافل جا کنيد
  • شماره ٣٩: دونان که در تلاش گهر دست شسته اند
  • شماره ٤٠: دون طبع قدرش از هوس افزون نميشود
  • شماره ٤١: ديده را مژگان بهم آوردني در کار بود
  • شماره ٤٢: ذره تا خورشيد امکان جمله حيرت زاده اند
  • شماره ٤٣: ذره تا مهر هزار آينه عريان کردند
  • شماره ٤٤: ذوق فقر افسانه اقبال کوته مي کند
  • شماره ٤٥: راحت دل زنفس بال فشان ميباشد
  • شماره ٤٦: راحت نصيب ايجاد زنگ و حبش نباشد
  • شماره ٤٧: رازداران کز ادب راه لب گويا زدند
  • شماره ٤٨: راه فضولي ما هم در ازل حيا زد
  • شماره ٤٩: رسيد عيد و طربها دليل دل گرديد
  • شماره ٥٠: رشته بگسيخت نفس زير و بم ساز نماند
  • شماره ٥١: رضاعت از برم چندانکه گردم پير مي جوشد
  • شماره ٥٢: رفته رفته اين بزرگيها ببازي ميکشد
  • شماره ٥٣: رفته رفته عافيت هم کينه خواهي ميکند
  • شماره ٥٤: رفتيم و داغ ما بدل زوزگار ماند
  • شماره ٥٥: رگ گل آستين شوخي کمين صيد ما دارد
  • شماره ٥٦: رمز آشناي معني هر خيره سر نباشد
  • شماره ٥٧: رم وحشي نگاه من غبارانگيز جولان شد
  • شماره ٥٨: رنگ اطوار ادب سنجان بقانون ريختند
  • شماره ٥٩: رنگ حنا در کفم بهار ندارد
  • شماره ٦٠: رنگم نقاب غيرت آن جلوه ميدرد
  • شماره ٦١: روز سيهم سايه صفت جزو بدن شد
  • شماره ٦٢: روزگاري شد که از اهل وفا دل برده اند
  • شماره ٦٣: روزگاري که بعشق از هوسم افگندند
  • شماره ٦٤: روزي که هوسها در اقبال گشودند
  • شماره ٦٥: روزي که بيتو دامن ضعفم بچنگ بود
  • شماره ٦٦: روزيکه عشق رنگ جهان نقش بسته بود
  • شماره ٦٧: روزي که قضا سر خط آفاق رقم زد
  • شماره ٦٨: روزيکه نقش گردش چشمت خيال کرد
  • شماره ٦٩: روشندلان چو آينه بر هر چه رو کنند
  • شماره ٧٠: ريشه واري عافيت در مزرع امکان نبود
  • شماره ٧١: زابرام طلب نوميديم آخر بچنگ آمد
  • شماره ٧٢: ز انداز نگاهت فتنه برق آهنگ ميگردد
  • شماره ٧٣: زان زر و سيم که اين مردم باذل بخشند
  • شماره ٧٤: زان نشه که قلقل بلب شيشه دواند
  • شماره ٧٥: زبان بکام خموشي کشد بيانش و لرزد
  • شماره ٧٦: زبسکه منتظران چشم در ره يارند
  • شماره ٧٧: زبعد ما نه غزل ني قصيده ميماند
  • شماره ٧٨: زتخمت چه نشو و نما ميدمد
  • شماره ٧٩: زتنگي منفعل گرديد دل آفاق پيدا شد
  • شماره ٨٠: زجرگه سخنم خامشي بدر دارد
  • شماره ٨١: زدرد ياس ندانم کجا کنم فرياد
  • شماره ٨٢: زد نفس فال تن آساني دلي آراستند
  • شماره ٨٣: زدنيا چه گيرد اگر مرد گيرد
  • شماره ٨٤: ززلف و روي و تا ديده ام سياه و سفيد
  • شماره ٨٥: زساز جسم هزار انفعال ميگذرد
  • شماره ٨٦: زسخت جاني من عمر تنگ ميگذرد
  • شماره ٨٧: زشرم سرنوشتي کز ازل بنياد من دارد
  • شماره ٨٨: زشرم عشق فلکها بخاک رو کردند
  • شماره ٨٩: زشوخي چشم من تا کي بروي غير وا باشد
  • شماره ٩٠: زمينگيري زجولانم چه امکانست وادارد
  • شماره ٩١: زندگي افسرد فال شوخي سودا زنيد
  • شماره ٩٢: زندگي در ملک عبرت مرگ مفلس مي شود
  • شماره ٩٣: رنگ در دل داشتم روشنگر ادراک برد
  • شماره ٩٤: زننگ منت راحت بمرگم کار مي افتد
  • شماره ٩٥: زوهم متهم ظرف کم نخواهي شد
  • شماره ٩٦: زهر مو دام بر دوشم گرفتار اينچنين بايد
  • شماره ٩٧: زهستي قطع کن گر ميل راحت در نمود آمد
  • شماره ٩٨: زير گردون آنچه از کشت تو و من ميرسد
  • شماره ٩٩: زين باغ بسکه بي ثمري آشکار بود
  • شماره ١٠٠: زين ساز بم و زير توقع چه خرو شد
  • شماره ١٠١: زين شيشه ساعت که مه و سال براورد
  • شماره ١٠٢: ساز امکان از شکست آواز پيدا ميکند
  • شماره ١٠٣: ساغرم بيتو داغ ميگردد
  • شماره ١٠٤: سبکروان که بوحشت ميان جان بستند
  • شماره ١٠٥: سپند بزم تو تا بيقرار گردد و نالد
  • شماره ١٠٦: سپند بزم تو گويند هيچ جا ننشيند
  • شماره ١٠٧: ستمکشي که بجز گريه اش نشايد و خندد
  • شماره ١٠٨: سجده خاک درت هر که تمنايش بود
  • شماره ١٠٩: سحر آه و گلستان نکهت و بلبل فغان دارد
  • شماره ١١٠: سحر طلوع گل دعا که مراد اهل همم رسد
  • شماره ١١١: سخن زمشق ادب موج گوهرش گيريد
  • شماره ١١٢: سراغت از چمن کبريا که ميپرسد
  • شماره ١١٣: سران زنسخه تسليم باب برداريد
  • شماره ١١٤: سرکشي ميخواستيم از پا نشستن در رسيد
  • شماره ١١٥: سعي نفس جز شمار گام ندارد
  • شماره ١١٦: سيل غميکه داد جهان خراب داد
  • شماره ١١٧: سيه مستي بدور ساغرت بيتاب ميگردد
  • شماره ١١٨: شب حسرت ديدار توام دام کمين شد
  • شماره ١١٩: شب که از جوش خيالت بزم گلشن تنگ بود
  • شماره ١٢٠: شب که از شوق تو پروازم بهار آهنگ بود
  • شماره ١٢١: شب که جز ياس بکام دل مايوس نبود
  • شماره ١٢٢: شب که در بزم ادب قانون حيرت ساز بود
  • شماره ١٢٣: شب که در يادت سراپايم زبان ناله بود
  • شماره ١٢٤: شب که دل از ياس مطلب باده ئي در جام کرد
  • شماره ١٢٥: شب که طوفان جوشي چشم ترم آمد بياد
  • شماره ١٢٦: شب که وصل آغوش پرداز دل ديوانه بود
  • شماره ١٢٧: شب که ياد جلوه ات چشم خيالم آب داد
  • شماره ١٢٨: شبم آهي زدل در حسرت قاتل برون آمد
  • شماره ١٢٩: شبنم صبح از چمن آبله دل ميرود
  • شماره ١٣٠: شدم خاک و نکفتم عاشقم کار اينچنين بايد
  • شماره ١٣١: شرم قصورم از سخن شکوه اعتبار برد
  • شماره ١٣٢: شکوه مفلسي ما را بخاموشي علم دارد
  • شماره ١٣٣: شمع بزمت چه قدم بردارد
  • شماره ١٣٤: شمعها زين انجمن بي صرفه تازان رفته اند
  • شماره ١٣٥: شوخي بهار طبع چمن زاد مي شود
  • شماره ١٣٦: شور اشکم گر چنين راه طپش سر ميکند
  • شماره ١٣٧: شور حاجت تا کي از حرص دو دل بايد شنيد
  • شماره ١٣٨: شور ليلي کو که باز آرايش سودا کند
  • شماره ١٣٩: شوق تا گردد دو بالا خويش را احول کنيد
  • شماره ١٤٠: شوق تا محمل بدوش طبع وحشت ساز ماند
  • شماره ١٤١: شوق تو بمشت پرم آتش زد و سر داد
  • شماره ١٤٢: شوق ديداري که از دل بال حسرت ميکشد
  • شماره ١٤٣: شوق موسي نگهم رام تسلي نشود
  • شماره ١٤٤: صبح شد در عرصه گردون مگو خندان سفيد
  • شماره ١٤٥: صبح شو اي شب که خورشيد من اکنون ميرسد
  • شماره ١٤٦: صبحي که گلت بباغ باشد
  • شماره ١٤٧: صبري که صبح اين باغ از ما جدا نخندد
  • شماره ١٤٨: صدا بدعيش طربخانه دنيا بخشند
  • شماره ١٤٩: صفا داغ کدورت گشت سامان من و ما شد
  • شماره ١٥٠: صفا فريب فقيهان نفس گداخته اند
  • شماره ١٥١: صباد بي نشاني پرواز رنگ ما شد
  • شماره ١٥٢: ضعيفيها بيان عجز طاقت برنميدارد
  • شماره ١٥٣: طالعم زلف يار را ماند
  • شماره ١٥٤: طبع خاموشان بنور شرم روشن ميشود
  • شماره ١٥٥: طبع سرکش خاک گشت و چشم شرمي وانکرد
  • شماره ١٥٦: طبع قناعت اختيار مصدر زيب و فر شود
  • شماره ١٥٧: طره او در خيالم گر پريشان ميشود
  • شماره ١٥٨: ظالم چه خيال است مؤدب بدر آيد
  • شماره ١٥٩: عاقبت در حلقه آنزلف دل جا ميکند
  • شماره ١٦٠: عاقبت شرم امل بر غفلت ما ميزند
  • شماره ١٦١: عالم همه زين ميکده بيهوش برآمد
  • شماره ١٦٢: عالم گرفتاري خوش تسلسلي دارد
  • شماره ١٦٣: عجز طاقت بگرفتاري غم شادم کرد
  • شماره ١٦٤: عجز نپسنديد از ما شکوه قاتل بلند
  • شماره ١٦٥: عدم زين بيش برهاني ندارد
  • شماره ١٦٦: عرض هستي زنگ برآئينه دل ميشود
  • شماره ١٦٧: عرياني آنقدر ببرم تنگ ميکشد
  • شماره ١٦٨: عشاق گر از سبحه و زنار نويسند
  • شماره ١٦٩: عشاق چون فسانه تحقيق سرکنند
  • شماره ١٧٠: عشق مطرب زاده ئي بر ساز و تقوي زور کرد
  • شماره ١٧١: عشق هر جا ادب آموز طپيدن باشد
  • شماره ١٧٢: عقل اگر صد انجمن تدبير روشن ميکند
  • شماره ١٧٣: علم و عيان خلق بجز شک نميشود
  • شماره ١٧٤: علوياني که باين عالم دون مي آيند
  • شماره ١٧٥: عمر ارذل ايخدا مگمار بر نيروي مرد
  • شماره ١٧٦: عمريست رخت حسرتم از سينه بسته اند
  • شماره ١٧٧: عمليکه که شرم هوا خم از همه پيکرت بدر آورد
  • شماره ١٧٨: عيد است غبار سر راه تو توان شد
  • شماره ١٧٩: عيش ما کم نيست گر اشکي بچشم تر بود
  • شماره ١٨٠: غافلان چند قبادوزي ادارک کنيد
  • شماره ١٨١: غافل شديم و گشت خروش هوس بلند
  • شماره ١٨٢: غافلي چند که نقش حق و باطل بستند
  • شماره ١٨٣: غبار ما بجز اين پر شکستني که ندارد
  • شماره ١٨٤: غرور قدرت اگر بازوي خمي دارد
  • شماره ١٨٥: غرور ناز تو تهمت کش ادا نشود
  • شماره ١٨٦: غفلت آهنگان که دل را ساز غوغا کرده اند
  • شماره ١٨٧: غنا مفت هوس گر نام آسودن نمي گيرد
  • شماره ١٨٨: فالي از داغ زدم دل چمن آئين آمد
  • شماره ١٨٩: فرصت انشايان هستي گر تکلف کرده اند
  • شماره ١٩٠: فرصت ناز کر و فر ضامن کس نميشود
  • شماره ١٩١: فريب جاه مخور تا دل تو تنگ نگردد
  • شماره ١٩٢: فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
  • شماره ١٩٣: فسردگيهاي ساز امکان ترانه ام را عنان نگيرد
  • شماره ١٩٤: فسون عيش کدورت زداي ما نشود
  • شماره ١٩٥: فطرت آخر بر معاد از سعي اکمل ميزند
  • شماره ١٩٦: فکر خويشم آخر از صحراي امکان ميبرد
  • شماره ١٩٧: فکر نازک عالمي را سرمه تقرير شد
  • شماره ١٩٨: فنا کي شغل سوداي محبت را زيان دارد
  • شماره ١٩٩: قامت خم کز حيا سوي زمين رو ميکند
  • شماره ٢٠٠: قدح مي بر کف است و شمع گل در آستين دارد
  • شماره ٢٠١: قضا تا نقش بنياد من بيکار مي بندد
  • شماره ٢٠٢: قماش رنگ زبس بيحجاب مي بافند
  • شماره ٢٠٣: قيامت خنده ريزي بر مزار من گل افشان شد
  • شماره ٢٠٤: کار دلها بازازان مژگان بسامان ميرسد
  • شماره ٢٠٥: کار دنيا بسکه مهمل گشت عقبا ريختند
  • شماره ٢٠٦: کام جويان اندکي بر مطلب استغنا زنيد
  • شماره ٢٠٧: کام دل از لب خاموش گرفتن دارد
  • شماره ٢٠٨: کجاست سايه که هستيش دستگاه شود
  • شماره ٢٠٩: گذشت عمر و دل از حرص سر نميتابد
  • شماره ٢١٠: گذشتگان که زتشويش ما و من رستند
  • شماره ٢١١: گر آرزوي رستن ازين دامگه کنيد
  • شماره ٢١٢: گر آگهي بسير فنا و بقا بخند
  • شماره ٢١٣: گر آن خروش جهان يکتا سري باين انجمن برارد
  • شماره ٢١٤: گر آئينه ات در مقابل نماند
  • شماره ٢١٥: گر بوي وفا را نفس آئينه نباشد
  • شماره ٢١٦: گر بيتو نگه را بتماشا هوس افتاد
  • شماره ٢١٧: گر جنونم ناله واري نذر بلبل ميکند
  • شماره ٢١٨: گر چنين اشکم زشرم پرگناهي ميرود
  • شماره ٢١٩: گر چنين بخت نگون عبرت کمين پيدا شود
  • شماره ٢٢٠: گر خاک نشينان علم افراخته باشند
  • شماره ٢٢١: گر خيال گردش چشم توام رهبر شود
  • شماره ٢٢٢: گرد عجزم خوش خرامان سرفرازم کرده اند
  • شماره ٢٢٣: گرد مرا تحير صبح جنون سبق کرد
  • شماره ٢٢٤: گردد گر نشد زمن نارسا بلند
  • شماره ٢٢٥: گر شور مستيم کند انديشه گردباد
  • شماره ٢٢٦: گر شوق براهت قدمي پيش برارد
  • شماره ٢٢٧: گر شوق پي مطلب ناياب نگيرد
  • شماره ٢٢٨: گر طمع دست طلب وا ميکند
  • شماره ٢٢٩: گرفتار رسوم انديشه آرام کم دارد
  • شماره ٢٣٠: گر کمال اختيار خواهم کرد
  • شماره ٢٣١: گر ناله من پرتو انديشه دواند
  • شماره ٢٣٢: گر نه مشت خاکم از اشک ندامت تر شود
  • شماره ٢٣٣: گره برشته ساز نفس خوش آنکه نبندد
  • شماره ٢٣٤: کس طاقت آن لمعه رخسار ندارد
  • شماره ٢٣٥: کسي از التفات چشم خوبان کام بردارد
  • شماره ٢٣٦: کسيکه چون مژه عبرت دليل روشنش افتد
  • شماره ٢٣٧: کسيکه نيک و بد هوشيار و مست بپوشد
  • شماره ٢٣٨: کسي معني بحر فهميده باشد
  • شماره ٢٣٩: کلاه هر که فلک بر سماک مي فگند
  • شماره ٢٤٠: گل بسر جام بکف آن چمن آئين آمد
  • شماره ٢٤١: گل نکرد آهي که بر ما خنجر قاتل نشد
  • شماره ٢٤٢: گلهاي آن تبسم باغ فلک ندارد
  • شماره ٢٤٣: کم نيست صحبت دل گر مرد زن نماند
  • شماره ٢٤٤: کم و بيش وهم تعينت سر و برگ نقص و کمال شد
  • شماره ٢٤٥: کو جنون تا عقده هوش از سر ما واکند
  • شماره ٢٤٦: کو رنگ چه بو جلوه يار است ببينيد
  • شماره ٢٤٧: گهي بر سر گهي در دل گهي در ديده جا دارد
  • شماره ٢٤٨: کسي بآساني دم آبم ميسر ميشود
  • شماره ٢٤٩: کيست از جهد بآن انجمن ناز رسد
  • شماره ٢٥٠: لاغري آنهمه زين مرحله دورم افگند
  • شماره ٢٥١: لاله و گل چشمک رمز خزان فهميده اند
  • شماره ٢٥٢: لب بي صرفه نوا جهل سبق ميباشد
  • شماره ٢٥٣: لعل لب او يکدم بر حالم اگر خندد
  • شماره ٢٥٤: لمعه مهرش دمي کاينه تابان کند
  • شماره ٢٥٥: مارا بدر دل ادب هيچکسي برد
  • شماره ٢٥٦: ما را که نفس آينه پرداخت باشد
  • شماره ٢٥٧: ماضي و مستقبل بزم حيرت حال بود
  • شماره ٢٥٨: مباش غره بسامان اين بنا که نريزد
  • شماره ٢٥٩: مبصران حقيقت که سر بسر هوشند
  • شماره ٢٦٠: محبت ستمگر نباشد نباشد
  • شماره ٢٦١: محرم آهنگ دل شو سرمه بر آواز بند
  • شماره ٢٦٢: محرمان کاثار صنع از عشق پر فن ديده اند
  • شماره ٢٦٣: محرمانيکه بآهنگ فنا مسروراند
  • شماره ٢٦٤: محفل هستي بتحريک دلي آراستند
  • شماره ٢٦٥: محو تسليميم اما سجده لغزش مايه بود
  • شماره ٢٦٦: محو طلبت گردي اگر داشته باشد
  • شماره ٢٦٧: محو گريبان ادب کي سر بهر سو ميزند
  • شماره ٢٦٨: مخمل و ديبا حجاب هستي رسوا نشد
  • شماره ٢٦٩: مد بقا کجا بمه وسال ميکشد
  • شماره ٢٧٠: مدعا دل بود اگر نيرنگ امکان ريختند
  • شماره ٢٧١: مرا اين آبرو در عالم پرواز بس باشد
  • شماره ٢٧٢: مژده اي ذوق وصال آئينه بي زنگار شد
  • شماره ٢٧٣: مشتاق تو گر نامه بري داشته باشد
  • شماره ٢٧٤: مشرب عشاق بر وضع هوس تنگي کند
  • شماره ٢٧٥: مصوران به هزار انفعال پيوستند
  • شماره ٢٧٦: مصور نگهت ساغر چه رنگ زند
  • شماره ٢٧٧: مطلبي گر بود از هستي همين آزار بود
  • شماره ٢٧٨: مفلسي دست تهي بر سودن ارزاني کند
  • شماره ٢٧٩: مکتوب شوق هرگز بي نامه بر نباشد
  • شماره ٢٨٠: مکتوب مقصد ما از بيکسي فغان شد
  • شماره ٢٨١: مکتوب من بهر که برد باد ميبرد
  • شماره ٢٨٢: مگر با نقش پايت مژده جوشيدني دارد
  • شماره ٢٨٣: مگو اين نسخه طور معني يکدست کم دارد
  • شماره ٢٨٤: مگو دل از غم و صبر از جفا خبر دارد
  • شماره ٢٨٥: مگو رند از مي و زاهد زتقوي گفتگو دارد
  • شماره ٢٨٦: مگو صبح طرب در ملک هستي دير مي آيد
  • شماره ٢٨٧: من آن غبارم که حکم نقشم بهيچ آئينه در نگيرد
  • شماره ٢٨٨: منتظران بهار بوي شگفتن رسيد
  • شماره ٢٨٩: من و حسنيکه هر جا يادش از دل سر برون آرد
  • شماره ٢٩٠: موج گل بيتو خار را ماند
  • شماره ٢٩١: موج گوهر طينتان گر شوخي افزون کرده اند
  • شماره ٢٩٢: موي دماغ جاه و حشم حل نميشود
  • شماره ٢٩٣: ميل هوس زعافيتم فرد ميکند
  • شماره ٢٩٤: مي و نغمه مسلم حوصله ئي که قدح کش گردش سر نشود
  • شماره ٢٩٥: ناتواني باز چون شمعم چه افسون ميکند
  • شماره ٢٩٦: ناتواني در تلاش حرص بهتانم نکرد
  • شماره ٢٩٧: ناله ام در دل از آغوش اثر مي گذرد
  • شماره ٢٩٨: ناله مي افشاند پر در باغ ما بلبل نبود
  • شماره ٢٩٩: نامم هوس نگين ندارد
  • شماره ٣٠٠: ناموس عالم عين انديشه سوا برد
  • شماره ٣٠١: نتوان بتلاش از غم اسباب برامد
  • شماره ٣٠٢: نشاط اين بهارم بي گل رويت چکار آيد
  • شماره ٣٠٣: نشه دوديست که از آتش مي ميخيزد
  • شماره ٣٠٤: نشه گوشه دل از دير و حرم نميرسد
  • شماره ٣٠٥: نشه ياسم غم خمار ندارد
  • شماره ٣٠٦: نشد آنکه شعله وحشتي بدل فسرده فسون کند
  • شماره ٣٠٧: نظم امکاني کجا ضبط رواني مي کند




جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است