اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان امير خسرو / غزليات - بخش دوم / شماره ٧٩٢: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن

شماره ٧٩٢: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن

دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من است آن
غبار کز تو رسد نور ديدگان من است آن
مسوز جان دگر عاشقان بدان غم خود
که من ز رشک بمردم که حق جان من است آن
جفاست ز آن تو مي کن، بمير گو چو رهي صد
وفا مکن که نه ز آن تو آن، از آن من است آن
بر آستانت که حالي ز خون ديده نوشتم
بخوان که درد فزايد که داستان من است آن
به خاک کوي تو مردم که خواستم به دعا من
تو نام اجل نهي و عمر جاودان من است آن
شد ار چه خار مغيلان ز هجر بستر خاکم
چو ياد مي دهدم از تو، پرنيان من است آن
اگر چه گوشه غم ناخوش است بر همه، ليکن
چو در خيال توام باغ و بوستان من است آن
گر اي صبا، روي آنجا به جان دعاش بگويي
ز من وليک، نگويي که از زبان من است آن
شود به راه تو خسرو چو خاک تا بنشاني
غبار پا چو نداني که استخوان من است آن

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است