اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان امير خسرو / غزليات - بخش سوم / شماره ٣٠: منم و خيال بازي شب و روز با جوانان

شماره ٣٠: منم و خيال بازي شب و روز با جوانان

منم و خيال بازي شب و روز با جوانان
ز خط خوش تو با خود ورقم خيال جوانان
که زيد به شهر ازينان که اسير تو جهاني
تو چو خونيان ظالم ز کرشمه تيغ رانان
تو که پير زهد و تقوي به خرامشي کشد صد
چه غمت بود عفاالله ز هلاکت جوانان
سخن فراقت از دل، هوس هلاک من شد
چو نفير و آه و جانم به حضور ناتوانان
من و حيرت و خموشي، تو نشناسي اين معما
که حديث خوش نگفتي به زبان بي زبانان
چه کنم، چه حيله سازم که به جان رسيد کارم
که ز طعن خلق نادان، به زبان کاردانان
تو اگر چه گاه گاهي نکني نگه به خسرو
چه خوش است، وه که جانش به حديث بدگمانان!

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است