کتابخانه فارسی
/
ديوان خواجوي کرماني
/
غزليات - قسمت دوم
/
شماره ٦١: اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي
شماره ٦١: اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي
اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي
که کار زنده دلان عشق بازي است نه بازي
مرا بجور رقيبان مران ز کوي حبيبان
درون کعبه چه باک از مخالفان حجازي
ميان حلقه رندان مگو ز توبه و تقوي
بيان عشق حقيقي مجو ز عشق مجازي
مکن ملامت رامين اگر ملازم ويسي
مباش منکر محمود اگر مقر ايازي
بمير بر سر کويش گرت بود سر کويش
که پيش اهل حقيقت شهيد باشي و غازي
کنند گوشه نشينان کنج خلوت چشمم
هزار ميخي مژگان بخون ديده نمازي
به تيرگي و درازي شبي چو دوش نديدم
اگر چه زلف تو از دوش بگذرد بدرازي
متاب روي ز مهر ار چه آفتاب منير
بحسن خويش مناز ار چه در تنعم و نازي
بزير پاي تو خواجو اگر چه مور بميرد
ترا خبر نبود بر فراز ابرش تازي
اگر چه بلبل باغ محبتست وليکن
مگس چگونه کند پيش باز دعوي بازي
جستجو در مطالب سایت