اینفو

  •  
  • کتابخانه فارسی / ديوان سلمان ساوجي / غزل ها / شماره ١٥٥: مستور در ايام تو معذور نباشد

شماره ١٥٥: مستور در ايام تو معذور نباشد

مستور در ايام تو معذور نباشد
هرچند که اين ممکن و مقدور نباشد
ماقوت رفتار نداريم، اگر يار
نزديک تر آيد، قدمي دور نباشد
مست مي او گرد که مرد ره او را
اول صفت آنست که مستور نباشد
بي سر و قدت کار طرب راست نگردد
بي شمع رخت عيش مرا نور نباشد
با چشم تو خواهم غم دل گفت وليکن
وقتي بتوان گفت که مخمور نباشد
ما جنت و فردوس ندانيم وليکن
دانيم که در جنت ازين حور نباشد
از بوي سر زلف خودم صبر مفرماي
کين تاب و توان در من رنجور نباشد
هر کس که به کفر سر زلف تو بميرد
در کيش من آنست که مغفور نباشد

جستجو در مطالب سایت

 

کلیه حقوق برای اینفو محفوظ است